طائر برج وحدتم از حقّ و هوست حجتم
طوطی هند رحمتم آمده ام شکر برم
یوسف مصر جان منم مانده به سجن، این تنم
تا که خلاص چون شوم دولت بی شمر برم
چیست خلاص سجن من اینکه رها کنم بدن
درگذرم ز جان و تن خود ز میانه در برم
علمی بطلب که به دل نور است
سینه ز تجلی او طور است
علمی که مجادله را سبب است
نورش ز چراغ ابولهب است
علمی بطلب که نماید راه
وز سرّ ازل کندت آگاه
علمی بطلب که حال آرد و کمال
ره توشه شود ز راه حلال
علمی بطلب که کند تو را
فانی سازد ز علائق جسمانی
رو کن به شریعت مصطفوی
دل ده به طریقت مرتضوی
رباعیات کم نظیر
فیک یا اعجوبه الکون قد الفکر کلیلاً
انت بلبلت ذوی اللّب و حیّرت عقولاً
کلّما قدّم فکری شبراً فرّ میلاً
ناکصاً یخبط فی العمیاء لا یهدی سبیلاً