معراج السعاده صفحه 1030

صفحه 1030

گفت : آیا مهلتی هست که من فکری از برای روز سیاه خود کنم ؟ گفت :

«هیهات انقطعت مدتک و انقضت انفاسک فلیس فی تاخیرک سبیل» .

یعنی : «مدت زندگانی تو تمام شد و نفسهای تو به آخر رسیده . گفت : مرا به کجا خواهی برد ؟ عزرائیل گفت : به جانب عملی که کرده ای . گفت : من عمل صالحی نکرده ام و از برای خودخانه ای نساخته ام . گفت : ترا می برم به سوی آتشی که پوست از سر می کند» . (1)

حضرت عیسی علیه السلام کاسه سری را دید افتاده پایی بر آن زده گفت : «به اذن خدا تکلم کن و بگو چه کس بودی . آن سر به تکلم آمده گفت : یا روح الله ! من پادشاه عظیم الشانی بودم ، روزی بر تخت خود نشسته بودم و تاج سلطنت بر سر نهاده و خدم وحشم و جنود و لشکر در کنار و حوالی من بود ، ناگاه ملک الموت بر من داخل شد . به مجرد دخول ، اعضای من از همدیگر جدا شده و روح من به جانب عزرائیل رفت . وجمعیت من متفرق گردید . ای پیغمبر خدا ! کاش هر جمعیتی اول متفرق باشد» . (2)

فغان کاین ستمکاره «گوژ» (3) پشت*** یکی را نپرورد کاخر نکشت

سر سروران رو به خاک اندراست*** تن پاکشان در «مغاک» (4) اندر است

از آن خسروان خوار و فرسوده بین*** به خاک سیه توده (5) در توده بین

چراغی نیفروخت گیتی به مهر*** که آخر «نیندود» (6) دودش به چهر

نیفشاند تخمی کشاورز دهر*** که ندرود بی گاهش از داس قهر

نهالی در این


1- 35. محجه البیضاء ، ج 8 ، ص 267
2- 36. احیاء العلوم ، ج 4 ، ص 395 .
3- 37. خمیده و منحنی .
4- 38. گودال .
5- 39. چیزی که رویهم ریخته و کوت کرده باشند . و اینجا به معنای کوت خاک سیاه است .
6- 40. نمالید .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه