معراج السعاده صفحه 1089

صفحه 1089

گفتم : ای غلام ! میمون ، خدایی رانشاید . گفت : پس خدا کیست ؟ گفتم :

«الذی فی السماء آیاته و فی البر ملکه و فی البحر سبیله لا یعزب عن علمه مثقال ذره» .

یعنی : «خدا کسی است که مملکت او آسمان و زمین را فرو گرفته . و علم او به همه چیزاحاطه کرده» .

گفت : آخر ، این خدا را نامی نیست ؟ گفتم :

«هو الله الذی لا اله الا هو الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر» . (1)

من این می گفتم و غلامک می گریست آنگاه اسلام آورد و با ما داخل کشتی شد ودر همه روز مشغول عبادت بود . چون شب در آمد هر یک از ما بعد از ادای واجب ، روی به خوابگاه خود نهاد ، غلام به نظر تعجب بر ما نگاه کرد و گفت : ای قوم ! خدای شما می خوابد ؟ گفتم : حاشا

«لا تاخذه سنه و لا نوم» . (2)

گفت : «بئس العبید انتم» . یعنی : بد بندگانی بوده اید . آقای شما بیدار است و شمامی خوابید ! پس آن غلام همه شب تضرع و زاری می کرد چون صبح دمید حال اوبگردید و جان به جان آفرین سپرد . شب وی را خواب دیدم در قصری از یاقوت سرخ بر تختی از زمرد سبز نشسته و چند هزار فرشته در برابر وی صف زده و روی سیاه اوسفید چون ماه چهارده شبه شده» .

بلی راهروان راه آخرت چنین بوده اند . و جاده عبادت را به این طریق پیموده اند نه مانند غفلت


1- 47. حشر ، (سوره 59) ، آیه 23 .
2- 48. بقره ، (سوره 2) آیه 255
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه