معراج السعاده صفحه 397

صفحه 397

بجز ذلت و خواری و مسکنت و خاکساری در خور تو نیست . پس تو را با عجب و بزرگی چه کار ؟ ! مگر نه این است که آخر تو خود ممکنی بیش نیستی ، و ممکن به خودی خود عدم محض است ، و وجود و کمال او و آثار و افعال او همه از واجب الوجود - تعالی شانه - است ؟ !

ما که ایم اندر جهان هیچ هیچ چون الف او خود چه دارد هیچ هیچ

پس کبریا و بزرگی بر اندازه آن است که وجود همه مستند به اوست . و کمالات ، جملگی پرتوی از کمالات بی نهایات او«غاشیه» بندگی بر دوش جمله کاینات نهاده ، وطوق ذلت و سرافکندگی را بر گردن همگی انداخته .

گر سر چرخ است پر از طوق اوست*** ور دل خاک است پر از شوق اوست

دور جهان است به فرمان او*** خنگ فلک غاشیه گردان او (1)

کشمکش هر چه درو زندگیست*** پیش خداوندی او بندگیست

با جبروتش که دو عالم کم است*** اول ما و آخر ما یکدم است

پس اگر کسی بزرگی کند باید به واسطه پروردگار خود بزرگی کند . و اگر به چیزی فخر و مباهات کند به آفریدگار خود افتخار نماید و خود را به خودی خود حقیر وپست شمارد ، بلکه خود را عدم محض ببیند . و این معنی است که : همه ممکنات در آن شریک اند . و اما خواری و ذلتی که مخصوص بنی نوع این بیچاره مسکین است که به خود عجب می کند از حد متجاوز و قلم از حد تحریر آن عاجز است . و چگونه


1- 13. یعنی ماه قمر (ستارگان) فرمانبردار و مطیع او است .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه