معراج السعاده صفحه 748

صفحه 748

آساید ! هان ، هان ای فرمانروایانی که روز را به عیش و طرب به شب می رسانید و شب را باصدگونه استراحت به سر می آورید ، یاد آورید از ستم رسیدگان بیچاره ، و مظلومان آواره که روزها در تعب و تصدیع ، و شبها از بیم ظلم و ستم با هزارگونه غم و الم توام به سرمی رسانند .

ترا شب به عیش و طرب می رود*** چه دانی که بر وی چه شب می رود

بدار ، ای خداوند زورق در آب*** که بیچارگان را گذشت از سر آب

تو را کوه پیکر هیون (1) می برد*** چه دانی پیاده که چون می رود

توقف کنید ای جوانان چست (2)*** که در کاروان اند پیران سست

حکایت دادرسی نمودن سلطان محمود غزنوی

از سلطان محمود غزنوی مشهور است که : شبی در بستر استراحت خفت و در آن شب ، خواب پیرامون چشم او نگردید ، هر چند از پهلوئی به پهلوئی می غلطید دیده اش به هم نمی رسید . با خود گفت : همانا مظلومی در سرای من به تظلم آمده و دست دادخواهی او ، راه خواب را بر چشم من بسته . پس پاسبانان را گفت که : در گرد خانه من بگردید و بینید که مظلومی را می یابید بیاورید . پاسبانان ، اندکی تفحص کرده کسی رانیافتند . باز سلطان هر قدر سعی کرد خواب به دیده او نیامد ، بار دیگر ایشان را امر به تجسس نمود . تا سه دفعه ، در مرتبه چهارم خود برخاست و بر اطراف دولت سرای خودمی گشت تا گذارش به مسجد کوچکی که به جهت نماز کردن امراء و غلامان در حوالی خانه سلطان ساخته بودند افتاد ، ناله زاری شنید که از دل


1- 52. شتر تندرو .
2- 53. چالاک
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه