معراج السعاده صفحه 756

صفحه 756

را دارد .

میازار موری که دانه کش است*** که جان دارد و جان شیرین خوش است

و از روز درماندگی خود یاد آورد ، و به خاطر گذراند زمانی را که : دسترسی به تلافی آن نداشته باشد .

دایم گل این بستان ، شاداب نمی ماند*** دریاب ضعیفان را در وقت توانائی

و به نظر عبرت بر دنیا و دولت آن بنگرد . و احوال گذشتگان را یاد آورد . و به تحقیق بداند که : ظلم و ستم خواهد گذشت و بجز مظلمه و وبال و بدنامی و نکال از برای او نخواهد ماند . و سراپای جهان را سیر کند و بی وفائی دنیا را مشاهده نماید .

خبر داری از خسروان عجم*** که کردند بر زیردستان ستم

نه آن شوکت و پادشاهی بماند*** نه آن ظلم بر روستائی بماند

جهان ای پسر ملک جاوید نیست*** ز دنیا وفاداری امید نیست

نه بر باد رفتی سحرگاه شام ***سریر سلیمان علیه السلام

به آخر ندیدی که بر باد رفت*** خنک آنکه با دانش و داد رفت

نکوئی کن امروز چون ده تو راست*** که سال دگر دیگری کدخداست

هان ، هان ! به دولت و جاه ، مغرور نشوی . و به قوت و جاه ، فریب نخوری . چند روزدنیا را قابلیت نیست که به سبب آن ، مرتکب ظلم و ستم باید شد . و لذت این عاریت سراآن قدر نه که به جهت آن دل بیچارگان را توان افسرد .

مکن تکیه بر مسند و تخت خویش*** که هر تخت را تخته ای هست پیش

به بازوی بهمن

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه