معراج السعاده صفحه 901

صفحه 901

بندگان را در این صفت حقی و نصیبی نه ، و بنده را جز ذلت و فروتنی ، سزاوار و لایق نیست . آری : کسی را که ابتدای او نطفه قذره و آخر او جیفه گندیده است با جاه و ریاست چکار ، و او را با سروری و برتری چه رجوع ؟ !

پادشاهی نیستت بر ریش خود پادشاهی چون کنی بر نیک و بد

بی مراد تو شود ریشت سفید*** شرم دار از ریش خود ای کج امید

پس تفکر کن که : نهایت فایده جاه و ریاست ، و ثمره اقتدا و شهرت در صورتی که از همه آفات خالی باشد تا هنگام مردن است . و به واسطه مرگ ، همه ریاستها زایل ، وهمه منصب ها منقطع می گردد . و خود ظاهر است که : جاه و ریاستی که در اندک زمانی به باد فنا رود عاقل به آن خرسند نمی گردد .

ملک را تو ملک غرب و شرق گیر*** چون نمی ماند تو آن را برق گیر

مملکت کان می نماند جاودان*** ای دلت خفته تو آن را خواب دان

پس اگر فی المثل ، اسکندر زمان و پادشاه ملک جهان باشی از کران تا کران حکمت جاری ، و به ایران و توران ، امرت نافذ و ساری باشد ، کلاه سروریت بر سپهر ساید وقبه خرگاهت با مهر و ماه برابری نماید . کوکبه عزتت دیده کواکب افلاک را خیره سازد و «طنین طنطنه» (1) حشمتت در نه گنبد «سپهر دوار» (2) پیچد . چون آفتاب حیاتت به مغرب ممات رسد و خار نیستی به دامن هستیت در آویزد و برگ بقا از نخل عمرت به تندباد فنافرو


1- 18. صدای زنگ .
2- 19. بسیار گردنده ، هر چیزی که دور خود بگردد
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه