حکمت عملی ( تهذیب نفس ، اداره منزل و اجتماع از دیدگاه خواجه نصیرالدّین طوسی) صفحه 119

صفحه 119

((حزن )) عبارت از اندوه نفسانی است که ناشی از فقدان محبوب یا فوت مطلوب می باشد و علّت آن حرص شدید بر مشتهیات نفسانی و شهوات بدنی و حسرت بر فقدان و فوت آنهاست و کسی به این بیماری مبتلا می گردد که گمان به بقای محسوسات و ثبات لذّات و نیل به همه مطالب و حصول همه مقاصد داشته باشد . چنین شخصی باید سر عقل بیاید و بداند که ثبات و بقای عوالم غیر عقل محال است و طمع در محال نکند و در نتیجه اندوهگین نگردد ، بلکه باید همت در تحصیل امور ابدی و جاودانی بگمارد و نیازهای جسمانی را در حدّ ضرورت تاءمین کند ولی از تکاثر پرهیز نماید تا به زوال آن متاءسف نگردد وگرنه دائما اسیر حزن و اندوه گردد :

مَنْ سَرَّهُ اَنْ لا یَری ما یَسُوؤُهُ

فَلا یَتَّخِذْ شَیْئاً یَخافُ لَهُ فَقْداً(72) .

عادت جمیل و پسندیده آن است که به آنچه دارد خوشنود باشد و از آنچه که ندارد دل ببرد تا همیشه مسرور و

سعادتمند باشد .

سخنی از کِندی در رابطه با درمان حزن

((کِندی )) در کتاب ((دفع الاءحزان )) می گوید : دلیل بر آنکه ((حزن )) حالتی غیر طبیعی است و انسان آن را به سوء اختیار خویش انتخاب می کند ، آن است که اگر در ((عوامل حزن )) و به کسانی که از مطلوب خویش محروم ولی قانع و راضی هستند بنگریم ، می فهمیم که ((حزن )) نه ضروری ذات انسان است و نه طبیعی . و فراوانند کسانی که به فراق عزیزان و فرزندان و دوستان مبتلا و به حزن و اندوه بسیار دچار شده ولی پس از اندکی بکلّی آن را فراموش نموده و بار دیگر زندگی روزمرّه تواءم با شادی و مسرّت خویش را دنبال نموده اند .

امیرالمؤ منین علی علیه السّلام نیز در این رابطه می فرماید : ((اِصْبِر صَبْرَ اْلاَکارِمِ وَاِلاّ تَسْلُ سُلُوَّ الْبَهائِمِ))(73) .

و انسان باید بیندیشد که گرفتاری برای همه هست و اختصاصی به او ندارد . پس هر کسی به نحوی دارای مشکلی هست . و از سوی دیگر مال و منال دنیا مانند یک گُل خوشبو در یک مجلسی است که حاضران آن را دست به دست می گردانند و همه چند لحظه ای از آن بهره مند می شوند و وقتی که به دست او رسید نباید طمع کند که اختصاص به او داشته باشد تا اگر از او گرفتند خجالت و حسرت نصیب او نگردد . خداوند همه نعمتها را به عنوان امانت به دست انسان سپرده و هرگاه که بخواهد استرداد می کند و کمترین سپاسگزاری امانتدار آن است که ودیعه را عندالمطالبه با چهره ای گشاده مسترد

دارد ، خصوصا جایی که پست ترین آنها یعنی جسم و مال را می گیرند و برترین آنها یعنی جان و عقل را می بخشند . و اینکه مؤ من را ((قلیل المؤ نه )) نامیده اند اشاره به همین معناست که فکر خود را کمتر صرف در دنیایی می کند که نتیجه اش حزن و اندوه است و همانطور که جوانمردان حاضر به عاریه گرفتن اسباب تجمّلات نیستند ، تن به دنیای عاریه ای نمی دهد .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه