حکمت عملی ( تهذیب نفس ، اداره منزل و اجتماع از دیدگاه خواجه نصیرالدّین طوسی) صفحه 26

صفحه 26

برای اثبات وجود نفس به هیچ دلیلی نیاز نیست ؛ زیرا ظاهرترین و واضحترین چیزها نزد انسان عاقل ، ذات و حقیقت اوست ، به گونه ای که در خواب و بیداری و مستی و هوشیاری از همه چیز می توان غافل بود ولی از خودی خود هرگز نمی توان غفلت نمود . و ممکن نیست که برای ((هستی خود)) دلیل آورد ؛ زیرا خاصیّت دلیل آن است که مستدل را به مدلول برساند . پس اگر برای ((هستی خود)) دلیل آورده شود ، در حقیقت دلیل واسطه میان یک چیز شده و ((خود را)) به ((خود)) رسانیده است در حالی که ((خود)) همیشه با ((خود)) همراه است ونیازی به اثبات وجود آن نمی باشد . بنابراین دلیل برای اثبات خودی خود ، محال و باطل است .

اثبات جوهریت نفس

هر موجودی به غیر از ذات واجب الوجود ((جل جلاله )) یا جوهر است و یا عرض . ((جوهر)) عبارت از آن ذات مستقلی است که نیازمند به تکیه گاه ندارد و ((عرض )) عبارت از وجود وابسته به چیز دیگر می باشد ؛ مانند شکل تختخواب که بر روی یک چوب و یا سیاهی که بر روی یک جسم قرار می گیرد و هرگز بدون جسم و چوب تحقق سیاهی و یا شکل تختخواب ممکن نیست . پس جسم و چوب ، جوهر و سیاهی و شکل تختخواب عرض می باشند .

و اما ذات انسان عرض نمی تواند باشد ؛ زیرا باید حتما بریک شی ء مستقلّی حمل گردد و چون نفس انسان خود همواره حامل و پذیرای صورتهای معقول و معانی و مدرکات است نمی

تواند عرض باشد ؛ زیرا حمل مورد معانی با عرض بودن منافات دارد پس در نتیجه چون موجودات یا جوهرند ویا عرض و چیز سوّمی وجود ندارد نفس جوهر است .

اثبات بساطت نفس

هرچه یافت می شود یا قابل تجزیه و تقسیم است و یا نیست که اگر نباشد ((بسیط)) و اگر باشد ((مرکب )) نامیده می شود . نفس انسان می تواند تصوّر معنای واحد را بکند ؛ زیرا می تواند بر بسیاری از چیزها وحدت را حمل و از بسیاری چیزها وحدت را سلب کند . و هیچ کثرتی را نمی توان تصوّر کرد مگر آنکه تصوّر واحد بشود . و اگر نفس قابل تجزیه و تقسیم باشد باید معنای واحد نیز که به وسیله نفس تصور شده است قابل تقسیم باشد ؛ زیرا تجزیه محلّ مستلزم تجزیه حالّ است ، در حالی که تجزیه و تقسیم معنای واحد محال است . پس لازم است که نفس منقسم و تجزیه نگرددویاتصوّرمعنای واحد رانکند و چون بطلان قسم دوّم (عدم تصوّر واحد) روشن است مطلوب یعنی بساطت و عدم تجزیه و تقسیم نفس ثابت می شود .

اثبات عدم جسمیت و جسمانیّت نفس

هر جسمی که بخواهد قبول صورتی بنماید باید حتما صورت قبلی خود را از دست بدهد و گرنه قادر به قبول صورت جدید نیست ؛ مثلاً جسمی که صورت سه بُعدی دارد تا این صورت را از دست ندهد نمی تواند به صورت چهاربُعدی دربیاید . و یا قطعه ای شمع که نقش مهری را پذیرفته تا آن نقش را از دست ندهد نمی تواند نقش دیگری بپذیرد زیرا اگر نقش اوّل را هنوز داشته باشد با نقش دوّم آمیخته شده و هر دو صورت را از دست خواهد داد . و این حکم در همه اجسام همواره جاری است . ولی حالت نفس بر خلاف آن است ؛ زیرا

هر مقدار که صورت معقولات و محسوسات بر آن وارد می گردد همه را قبول کرده و لازم نیست که صورت قبلی از دست برود بلکه همه صورتها در آن به طور تمام و کمال متمثل گشته و هرگز از پذیرش صورت اظهار عجز و ناتوانی نمی کند و حتی کثرت صورتها به آن کمک نموده تا به سهولت ، صور دیگر را بپذیرد و لذا هرچه که انسان علم و ادب بیشتری داشته باشد فهم و کیاست او بیشتر و قابلیّت تعلیم استفاده در او فراهم تر است . و این ویژگی برخلاف ویژگی اجسام است ، پس نفس جسم نیست .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه