نماز عشق صفحه 12

صفحه 12

من در دوران نوجوانی یعنی 17 یا 18 سالگی توفیق حضور در جبهه را پیدا کردم . حقیقتش در بحث نمازهای نافله و مستحبی مثل نماز شب زیاد اطلاعاتی نداشتم .

یک شب در یک کانال بسیار نزدیک به دشمن نگهبان بودم که خوابم برد . در حالت خواب و بیداری بودم که از ترس خشکم زد . فکر کردم این فردی که در حال نزدیک شدن به من است از نیروهای دشمن است و از غفلت من استفاده کرده و قصد اسیر کردن مرا دارد .

همین فکر باعث ترس من شدید من شد . ولی وقتی نزدیک نزدیک شد ، دیدم از بچه های خودی است و وقتی متوجه شد خوابم برده از من خواست که به عقب برگردم .

در آن اوضاع و احوال اصلا از نظر روانی در وضعیت خوبی نبودم .

به همین دلیل به محلی که برای برگزاری نماز بر پا شده بود (در محل استقرار نیروهای خودی و عقب تر از آن کانال ) رفتم و تا بخوابم . تازه خوابم برده بود که با صدای شیون و زاری از خواب پریدم . دیدم یکی از دوستان نزدیکم در حال گریه با صدای بسیار بلند است . من که کنترل اعصابم را از دست داده بودم با پرخاش و سر صدا به او معترض شدم .

علت ناراحتی من هم به خاطر فکر اشتباهم بود . من گمان کرده بودم او دلش برای خانواده اش تنگ شده و به همین دلیل به او گفتم تو که طاقت تحمل دوری از خانواده و شهرت را نداری چرا به منطقه آمده ای ؟ فردا برگرد عقب .

فردا که حالم بهتر شده و به اعصاب خودم مسلط شدم ، فهمیدم چه اشتباهی کرده ام . بله او در حال مناجات با خداوند و نماز خواندن بود و اصلا متوجه حضور من هم نشده بود . هنوز هم هر وقت او را می بینم به یاد آن شب می افتم و کلی شرمنده می شوم .

قرآن قبل از نماز

محمد رضا رحیمی

در منقطه گیلان غرب ، منطقه ای بود به نام تنکاب . نوجوان بسیار مؤ من و با صفایی آن جا بود که خیلی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه