نماز عشق صفحه 26

صفحه 26

حسین یوسفی

سال 61 قبل از عملیات والفجر مقدماتی سوار برکمپرسی های تدارکات شدیم تا به منطقه عملیات برویم . چون تعدادمان زیاد بود و کمپرسی کم . در نتیجه فقط می شد در کمپرسی ایستاد . ماشین ها حرکت کردند؛ و در حالی که افراد با تجهیزات کامل از قبیل کوله پشتی ، اسلحه ، کلاه آهنی ، گلوله های اضافی و قمقمه و . . . ایستاده بودند .

هر کس ذکری می گفت و بعضی شوخی می کردند که تو فردا شهید می شوی و از همدیگر طلب شفاعت می کردند . مدتی گذشت و اعلام شد وقت صبح است و چون امکان توقف نبود گفتند همان طور نماز بخوانید .

کسانی که وضو نداشتند با خاک روی بدنه کامیون تیمم کردند و در همان حالت ایستاده و در حال حرکت بدون رکوع و سجود ، نماز خواندیم تا به عملیات خللی وارد نشود .

نماز با شکوه

برادر دو شهید علی بابادیابی

روزی تعدادی از شهدا را به شهر ما ، سمنان آورده بودند . برادر شهید من علی دیابی در تشییع جنازه این شهدا شرکت کرده بود . در بین راه به من گفت : من دلم می خواهد روزی شهید شوم و نماز جنازه مرا هم با همین شکوه بر پا کنند و مرا تشییع کنند

همین طور هم شد و او با وجود فرزند سه روزه خود که هرگز او را ندید به جبهه رفت و به مقام شهادت نائل شد .

نماز او باشکوه برگزار شد و سپس او را تشییع کردیم ، روحش شاد .

فرصت الهی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه