نماز عشق صفحه 42

صفحه 42

ای هم مجروح می شدند . نماز صبح را در حال دویدن اقامه کردیم .

ملاقات در سجده

علی اکبر اشراقی

یک در منطقه شیخ سله مشغول اقامه نماز و مغرب و عشا بودیم . ما در صفا آخر نماز قرار داشتیم و اتفاقا رکعت آخر نماز هم بود و شهید اسکویی نیز در کنار من ایستاده بود .

به رکوع رفتیم ولی به قول معروف خشکمان زد . بله عقرب سیاهی (که نیش کشنده ای دارد) بین من و شهید اسکویی در حال قدم زدن بود . با ترس و لرز از رکوع برخاستیم و به سجده رفتیم . در سجده اتفاق بسیار جالبی افتاد . من در سمت چپ بودم و شهید اسکویی در سمت راست . وقتی رفتیم سجده من به طور متمایل گوشه سمت چپ پیشانی خود را بر مهر گذاشتم و با چشم راست متوجه عقرب بودم که کجا می رود .

اتفاقا شهید اسکویی هم که در سمت راست من بود به طور کج پیشانی سمت راست خود را بر روی مهر گذاشته بود و با چشم چپ خود متوجه اوضاع بود که عقرب کجا می رود .

در یک منطقه نگاه های ما در سجده به هم افتاد هر دو فقط با گوشه پیشانی سجده کرده بودیم و هوای عقرب را داشتیم . لبخندی بر لبمان نشست ، چون اولین بار بود که از خوف عقرب در سجده همدیگر را ملاقات می کردیم .

بعد از سجود بلافاصله سالم نماز را دادیم و یک کاسه بر روی عقرب گذاشتیم و لبه پتو را برگرداندیم تا عقرب درون کاسه بیفتد و بعد هم با یک ابتکار کاری

کردیم که عقرب به خودش نیش زد و مرد .

کار عارفانه

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه