نماز عشق صفحه 51

صفحه 51

یک روز بعد از نماز مغرب و عشا قرار شد که در سنگرها نگهبانی بدهیم . من و مسعود با هم از ساعت 12 تا 2 بامداد در یک سنگر نگهبان بودیم . ناگهان دیدم مسعود از من در حال حلالیت طلبیدن است و گفت که فردا شهید می شوم . گفت اگر چیزی نگویی بقیه حرف هایم را هم می زنم ، و به دنبال حرف های خود گفت : فردا اول تیر به قلب من می خورد و بعد از چه قدم تیری به سر من اصابت می کند و آن ریسمانی را که می

گفتی شاید خدا از روی رحمتش برایم بیندازد . فردا همان طور شد . در جلو چشمانم دو تیر ، یکی به قلب و یکی هم به سرش اصابت کرد و چند ماهی هم جنازه اش در چزابه بود تا بعدا او را آوردند .

من باورم نمی شد ؟ رابطه ایشان با خدا آن قدر نزدیک شده باشد که به برکت آن نمازها و ارتباطها از نحوه شهادتش هم با خبر شده باشد .

نماز خونین

تیمور محمد باقرلو

سال 1360 بنده در پادگان پیرانشهر بودم . یکی روز که فرصتی داشتم جهت دیدن دوستم به ارتفاعات تمرچین (ارتفاعات مرز ایران و عراق ) رفتم . بعد از احوال پرسی تا ظهر مشغول صحبت از این طرف و آن طرف بودیم که با صدای مؤ ذن از سنگر بیرون آمدیم تا برای نماز جماعت آماده شویم . نماز جماعت به امامت دوستم بر پا بود که ناگهان هواپیماهای سوخوی دشمن در آسمان ظاهر شدند . بمبی در نزدیکی محلی که مشغول اقامه نماز بودیم منفجر شد که بعدا فهمیدیم تعدادی از برادران به شهادت رسیده اند .

نماز عصر تمام نشده بود که هواپیماها دوباره بالای سرما ظاهر شدند؛ ولی این بار صفوف نماز جماعت را به رگبار بستند . از آن جایی که فاصله این هواپیماها با ما خیلی کم بود ، قدرت عکس العمل از ما سلب شده بود . در آن لحظات چهار نفر از نمازگزاران در حال نماز به شهادت رسیدند و سجاده نماز آنان در کربلای غرب ایران به خون آغشته شد .

خون این شهیدان باعث شد تا صفوف نماز جماعت بیش از پیش

فشرده تر شود . این شهدا عبارت بودند از : 1 . شهید مؤ ذن (اهل مرند) 2 . شهید محمدی (اهل نیشابور) 3 . شهید پسته ای (اهل عجب شیر) 4 . شهید علی کاملی (اهل تبریز) .

بو عطر حضرت زهرا (س )

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه