نماز عشق صفحه 53

صفحه 53

رفیق ما هم رفت جلو . با صدای بلند نیت کرد : دو رکعت نماز زوری می خوانم قربه الی الله . البته تکبیر نماز را نگفت . به مزاح کمی او را اذیت کردیم و کتک زدیم و جریمه او این شد که باید می رفت جلو می ایستاد و با صدای بلند نیت می کرد دو رکعت نماز واجب می خوانم و حتما هم باید می گفت که دو رکعت نماز واجب می خوانم که زوری هم نیست .

موارد دیگری هم می شد که ما روحانی نداشتیم و از بچه ها هم کسی جلو نمی رفت ؛ ولی به اجبار او را به امام جماعتی می گماردیم . مثلا یک روز یکی از بچه ها برای فرار از این که امام جماعت نشود رفت پشت ماشین لنکروز و شروع به نماز خواندن کرد . دو نفر از بچه ها بلافاصله در عقب ماشین را باز کردند و پشت سر او نماز جماعت خواندند .

حتی یک روز شهید والامقام خسروی همین کار را کرد یعنی برای این که رفقا به او اقتدا نکنند رفت عقب ماشین که نماز فرادا بخواند . یکی از بچه ها

خیلی سریع ماشین را روشن کرد و محل آن

را تغییر داد . آن روز یک گروهان نیرو ، نماز جماعت را پشت سر این شهید گرامی اقتدا کرد .

ام الفرایض جبهه ها

محمود عبداللهیان

بار اولم بود که به جبهه رفته بودم . به یکی از سنگرها راهنمایی شدم تا شب را آن جا بخوابم . نیمه های شب که بیدار شدم ، کمی ترسیدم . از 12 نفر همسنگرم هیچ کدام آن جا نبودند . از جا بلند شدم و از سنگر بیرون آمدم . رو به روی سنگر زمزمه هایی به گوشم رسید . آن طرف تر بچه ها در حال سجده و نماز شب خواندن بودند .

قبلا شنیده بودم که در جبهه اگر غذا هم فراموش بشود؛ نماز شب فراموش نمی شود . ولی حالا خودم این ها را با چشم می دیدم . کلی خجالت کشیدم و آهسته و چهار دست و پا خودم را به داخل آن ها کردم .

دسر بعد از نماز

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه