نماز عشق صفحه 56

صفحه 56

یک روز مشغول خواندن نماز بودم . به قنوت رکعت دوم که رسیدم مکبر ندا بر آورد کذلک الله ربی ما هم دست به دعا برداشته و مشغول قنوت خواندن شدیم .

ناگهان صدایی آن فضای روحانی را بر هم زد . فردی فریاد زد : نه او دروغ می گوید . اصلا نماز بلد نیست . همگی بروید رکوع

بعضی با تعجب بسیار نماز را ادامه دادند . شاید عده ای همه حضور قلب خود را از دست دادند .

بعد از نماز متوجه شدیم ، یکی از رزمندگان موجی وارد نماز خانه شده و بدون اختیار فریاد برآورده بود که این مکبر نماز بلد نیست ، بروید رکوع ،

جماعت چهار نفری

یک روز در جزیره مجنون مشغول نماز جماعت بودیم . (به علت آتش سنگین دشمن معمولا نماز جماعت خوانده نمی شد ، ولی یک روز ما یک نماز چهار نفری خواندیم . )

در رکعت دوم هواپیماهای دشمن کنار خاکریز ما را موشک زد و مقدار زیادی خاک و لجن به روی بچه ها پاشید و نماز هم از جماعت خود خارج و شکسته شد . ولی ما دوباره نماز جماعت برقرار کردیم و این بار موفق شدیم که نماز را تمام کنیم و از این بابت خدا را شکر کردیم .

اجر من با خداست

سید مرتضی میریان

اوایل جنگ در خط میدان تیر مدن بودیم .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه