نماز عشق صفحه 67

صفحه 67

پس از اتمام نماز من و یکی از رزمندگان به اسم شهید کلباسی به ماشین ها نرسیدیم و در شهر نیمه خرابه آبادان سرگردان شدیدم .

هیچ کس در شهر نبود . ما با وضعیتی که داشتیم در شهر راه افتادیم و به یک مخابرات که دست بسیجی ها بود رسیدیم . پس از پرس و جو و کسب راهنمایی از آن برادران ، به سمت دروازه شهر که به طرف جاده انرژی اتمی ، محل استقرار یگان خودمان بود حرکت کردیم . هوا بسیار گرم بود . ما گرسنه و تشنه ، در حالی که ساعت از 2 بعد از ظهر گذشته بود ، با زحمت فراوان خودمان را به لشکر 17 علی بن ابیطالب علیه السلام رساندیم . ساعت حدود 4 بعد از ظهر بود . یاد آن نماز جمعه ، یاد شهید کلباسی ، شرکت نفت و پالایشگاه سوخته و شهر بمباران شده آبادان به خیر ، آن در و دیوارهای مخروبه و آن ظهر گرم هنوز در خاطرم هست .

صحبت با خدا

سیف الله ایمانی

در یکی از عملیات ها که مقابله با پاتک سنگین عراق در منطقه حاج عمران بود ، در حال حرکت به سوی خط بودیم . بنده با یکی از فرماندهان گردان لشکر 57 ابوالفضل علیه السلام به نام شهید میرشاکی مواجه شدم

. ایشان تند تند قرآن می خواند؛ ولی من طبق معمول با ایشان مشغول احوال پرسی شدم . ولی ایشان خیلی سریع فقط جواب سلام مرا داد و مشغول خواندن قرآن شد .

من از این حالت تعجب کردم . چند روز بعد در حالی که ایشان در همان عملیات به شهادت رسیده بودند . راننده ای که آن روز در ماشین بود ، پیش آمد و گفت شهید میرشاکی به بنده گفت که به شما عرض کنم : ببخشید که آن روز جواب شما را خیلی سریع دادم . چون ایشان هر ماه یک بار قرآن را ختم می کرد و آن روز داشت جزء سی ام را می خواند و سعی می کرد قبل از شروع عملیات آن را به آخر برساند و از این رو نتوانست جواب احوال پرسی شما را به گرمی بدهد .

اول نماز بعد جلسه

امضاء محفوظ

بعد از پایان مرحله اول عملیات محرم جلسه ای در منطقه چم سری در پاسگاه نهرانبر با حضور سرداران شهید باقری ، فرازی و زین الدین و تعداد دیگری از برادران بزرگوار شد .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه