نماز عشق صفحه 68

صفحه 68

بعد از صحبت ها و تبادل ها ، اول وقت نماز ظهر ، شهید سردار باقری جلسه را ختم کرد و گفت اول باید نماز بخوانیم و بعد جلسه را ادامه می دهیم . نماز را به امامت شهید حبیب اللهی اقامه کردیم و در حالی که آماده ترک جلسه بودیم و برخاسته بودیم . دیدیم تانکی به طرف ما می آید . حدس می زدیم که باید تانک خودی باشد که غنیمتی است و در دست بچه های خودی است . ولی بعد

از چند لحظه متوجه شدیم که عراقی هستند و با توجه به این که ماشین ما شناخته شده بود ، تانک به اجرای تیر مستقیم به سمت ما اقدام کرد . شهید باقری با مهارت خاصی خود را پشت فرمان رساند و با صدای بلند فریاد زد بپرید . بالا فرار کنیم و در جاده نهرانبر به سمت شرق به صورت مارپیچ و با ایجاد گرد و غبار محل را ترک کردیم .

آن روز اگر ما جلسه را ادامه می دادیم و نماز را اقامه نمی کردیم به احتمال زیاد ، چون مشغول صحبت شده و نشسته هم بودیم ، متوجه حضور تانک هم نمی شدیم و دشمن یا ما را به اسارت در می آورد و یا به شهادت می رساند .

جماعت پرخطر

حجت الاسلام و المسلمین رضا علی ملکی

عملیات کربلای پنج بود . حوالی دریاچه ماهی در میدان امام رضا علیه السلام در زیر آتش سنگین خمپاره دشمن قرار داشتیم . هواپیماهای دشمن ، منطقه را مرتبا بمباران می کردند و حتی چند بار این منطقه ، بمباران شیمیایی شده بود .

روی یکی از پله های کانال - که مخصوص ایستادن آر پی جی زن ها بود و وضعیت آن طوری بود که می شد در آن جا ایستاد - مشغول نماز ظهر و عصر شدم . بعد از نماز وقتی پشت سر خودم را نگاه کردم دیدم یکی از بسیجیان بر روی یک پله بالاتر ، نماز را به من اقتدا کرده و با وجود این که احتمال اصابت ترکش و حتی گلوله ، بسیار زیاد بود ، این خطر را به جان

خود خریده تا بتواند ناز را به جماعت بخواند . هر آن امکان داشت که در وضعیت نماز به شهادت برسد؛ ولی شیرینی و حلاوت عشق بازی با محبوب آن قدر زیاد بود که می شد این خطرات را به جان خرید .

ایثار در شب سرد

حسین اسماعیلی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه