نماز عشق صفحه 70

صفحه 70

حجت الاسلام والمسلمین ابوالقاسم اقبالیان

سال 1360 در مهاباد در یک درگیری روی یک تپه بودیم . در واقع دو نفر بیشتر نبودیم . من بودم و یک پیرمرد بسیجی به نام مشهدی اسماعیل خرم آبادی .

مرکز رادیو و تلویزیون بر روی این تپه مستقر بود و این تپه از ارزش زیادی برخوردار بود . دو تا سنگر داشتیم . این پیرمرد هی از این سنگر به آن سنگر می رفت و تیراندازی می کرد .

موفق شدیم این تپه را نگه داریم . ولی نکته حایز اهمیت در این شب این بود که مشهدی اسماعیل در حال تیراندازی و جا به جایی های بسیار ، نماز شب خواند و از این فیض محروم نشد .

پیرمرد با برکت

محمد پناهی

یک بسیجی در منطقه بود که او را با نام بابانوری می شناختیم . از ابتدای جنگ با توجه به این که بازنشسته راه آهن بود و سن بالایی هم داشت ، ولی باز هم در نیروهای نامنظم شهید چمران شرکت کرده بود .

با توجه به سن زیادش او را در جبهه قبول نمی کردند . ولی به دور از چشم نیروهایی که رزمندگان را جمع و اعزام می کردند ، سوار ماشین شده بود و خود را در خدمت جبهه و جنگ قرار داده بود .

دوستان رزمنده از همدمی و مصاحبت با او نهایت استفاده را می کردند و به ویژه برای بیدار شدن جهت نماز شب از وی بهره می بردند .

همچنین از دیگر ویژگی های دیگر او این بود که وقتی سوار ماشینی می شد و نیز در خطر ناک ترین مراحل ذکر آیه الکرسی را می

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه