- مقدمه 1
- انگیزه این تألیف 3
- پی نوشتها 3
- استغفار ، تجربه ای شیرین 4
- استغفار واقعی کدام است ؟ 5
- ذکر شریف استغفار در کلمات نورانی پیامبر 6
- شرایط استغفار 7
- انواع استغفار و برکات آنها 9
- نمونه اول 10
- مقدمه 10
- نمونه دوم 12
- نمونه سوم 13
- نمونه سوم 14
- نمونه چهارم 15
- نمونه پنجم 16
- نمونه ششم 17
- نمونه هفتم 18
- نمونه هشتم 19
- نمونه نهم 20
- نمونه دهم 21
- نمونه یازدهم 23
- نمونه دوازدهم 24
- نمونه سیزدهم 25
- نمونه چهاردهم 26
- نمونه پانزدهم 28
- نمونه شانزدهم 29
- نمونه هفدهم 31
- نمونه هجدهم 32
- نمونه نوزدهم 33
- نمونه بیستم 35
- آثار وبرکات 35
- استغفار مجرّبی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) به مرد عرب آموختند 39
- ترجمه استغفاری که امیرالمؤمنین (علیه السلام) به مرد عرب آموختند 44
- چگونه از امام زمان (علیه السلام) عذر خواهی کنیم ؟ 49
- قسمت اول 49
- قسمت دوم 52
- پی نوشتها 56
آیا با چشمی به تو بنگرم که با نگاه به نامحرم آن را آلوده ام ؟
آیا با زبانی با تو سخن بگویم که آن را در بند دروغ و غیبت و سخن چینی ، درآورده ام ؟ !
آیا با گوشی به صدای روح بخش تو گوش فرا دهم که آن را با غنا و موسیقی و شنیدن غیبت و تهمت و صداهای حرام ، پُر کرده ام ؟ !
آیا با دستی به سویت التماس کنم که با آن خیانت در امانت نموده ام ؟ !
قسمت دوم
ولی با همه این معصیت ها از لطف و عنایتت ناامید نیستم ، چه آنکه آنچه مرا امیدوار می سازد و از دام بلایی که گرفتارش شده ام ، نجات می دهد ; اشک و آهی است که از خوف خدا سر داده ام ، حال توبه ای است که به من دست داده ، پرده ستّاریتی است که خدای مهربان بر پیکرم پوشانده و در سایه اش آرمیده ام ، وعده آمرزشی است که پروردگار غفور به من داده و بدان دل بسته ام ; و آغوش باز و دل مهربان توست که مرا به درگاه با جلالت بازگردانده ، تا از تو با شرمساری عذر خواهم .
ای عزیزِ مهربان تر از پدر ! از اینکه دل نازک و نورانیت را شکسته ، قلب عطوف و مهربانت را به درد آورده ، بر زخم جگرت نمک پاشیده ، اشک از چشمهانت گرفته و بر جراحت پلکهایت افزوده ام ; با یک دنیا
ندامت ، پوزش می طلبم . نمی دانم مرا چه می شود که با این همه غفلت ، دستهای لرزانم آرام آرام به سویت گشوده گشته و لبهای ترک خورده ام باز و زبان بند آمده ام ، سخن آغاز می کند که :
ای ستاره درخشان امید ، ای کشتی نجات و نوید ، ای رساننده فیض خورشید ، ای سجده گاه عشق و ای صبح سپید ! منم که با کوله باری از گناه ، چشمانی غرقِ در اشک ، نایی پُر شده از آه و تنی خسته از سختی راه به درگاهت آمده ام ; شاید خاک پایت را توتیای چشمان کم سویم و گرد کویت را آبروی تن بی آبرویم سازم .
مولای من ! به سوی تو گام برداشتم تا در باغستان لطف و رحمتت بیاسایم ، در جویبار عفو و بخششت غسلی کنم ، در