حج برنامه تکامل صفحه 134

صفحه 134

روز عرفه رو به پایان و آفتاب عرفات در شرف غروب است

آه که دقایق حسّاس و بسیار پرارزش عمر ما، کم‌کم به پایان می‌رسد. آفتاب روز عرفه، آرام‌آرام از صحرای عرفات و عرفاتیان، دامن خود را بر می‌چیند. محفل لذّت‌بخش انس و معارفه با خدا و مجلس مخصوص ضیافت خالق مهربان تمام می‌شود، و شاید هم دیگر تا آخر عمر، این چنین لحظات بی‌نهایت عزیز و گران قدری را به خود نبینیم و آرزوی یک بار دیگر دیدن این زمین و آسمان و شن‌ها و ریگ‌های این بیابان را در دل داشته و از نیل به آرزوی خود عاجز باشیم!

ای معبود مهربان من! ساعت‌های عزیز عمرم گذشت! هیچ نمی‌دانم چه کرده‌ام و چه بهره‌ای گرفته‌ام، اما همین قدر می‌دانم که من، این بنده مسکین بینوا، مهمان تو بوده‌ام و تو ربّ السّموات والارض هم، میزبان کریم من بوده‌ای. پس حق دارم بگویم:

إِلهِی مَنِ الَّذِی نَزَلَ بِکَ مُلْتَمِساً قِراکَ فَما قَرَیْتَهُ، وَمَنِ الَّذِی أَناخَ بِبابِکَ مُرْتَجِیاً نَداکَ فَما أَوْلَیْتَهُ، أَیَحْسُنُ أَنْ أَرْجِعَ عَنْ بابِکَ بِالْخَیْبَةِ مَصْرُوفاً وَلَسْتُ أَعْرِفُ سِواکَ مَوْلیً بِالْإِحْسانِ مَوْصُوفاً. (1) 1

ای معبود من! کیست آن کس که با امید پذیرایی، بر در خانه‌ات بار انداخته باشد و از او پذیرایی نکرده باشی؟ و کیست آن کس که به رجای بخشش و انعامت، سر به آستانت نهاده باشد و از تو عطایی به او نرسیده باشد؟ آیا پسندیده است که از در خانه‌ات ناامید برگردم، حال آن‌که جز تو، مولایی را به صفت احسان نمی‌شناسم؟

چه بهتر ای خدا که این لحظات آخر وقوفم را در عرفات، با مناجات پرسوز حسین عزیزت علیه السلام به پایان برسانم که در همین وادی و در مثل چنین روزی با اشک و آه و ناله‌های جگرسوز، با تو ای حضرت معبود، سخن می‌گفت:

اللَّهُمَّ إِنَّا نَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ فِی هذِهِ الْعَشِیَّةِ، الَّتِی شَرَّفْتَها وَعَظَّمْتَها بِمُحَمَّدٍ نَبِیِکَ وَرَسُولِکَ، وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ، وَأَمِینِکَ عَلی وَحْیِکَ، الْبَشِیرِ النَّذِیرِ، السِراجِ

1- قسمتی از مناجات الرّاجین مناجات خمس عشرة.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه