نفس: مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان صفحه 188

صفحه 188

منازل شش گانه

بنا بود دربارۀ چند مسئله توضیح داده شود از جمله مسئلۀ تجلیه، تخلیه، تحلیه و سرانجام مقام فنا. فنا هم به فنای در افعال، فنای در صفات و فنای در ذات تقسیم می شود که روی هم رفته شش مسئله می شود، اما برای حرکت در این شش منزل نیاز به مقدمه ای بسیار عمیق و ریشه دار داریم که ابتدا باید خودمان را به این مقدمه برسانیم که این مقدمه عبارت است از: آشکار کردن، ظاهر کردن، ایجاد کردن، ظهور دادن و تجلّی دادن. نمی دانم اسمش را چه بگذاریم، در هر صورت، این مقدمه عبارت است از این که دل مرکز عشق به وجود مقدّس او شود.

البته برای تحصیل یا تجلّی دادن عشق باید منزل علم و به تعبیر عرفا، منزل معرفت را طی کرد. اگر به کسی که خدا را نمی شناسد بگوییم که به خدا محبّت پیدا کن، واقعاً نمی تواند، به کسی که خدا را نشناخته نمی توان گفت که عاشق خدا شو، زیرا نمی تواند، با زور هم که نمی توان کسی را عاشق مولا کرد. این عشق باید عشق اختیاری باشد و به دست آوردن این علم و معرفت هم مشکل نیست.

اگر به سلسله آیاتی که در قرآن مجید چهرۀ مقدّس او را معرّفی می کند، دقت نمایید به این نتیجه می رسید که همه کارۀ ما در عالَم اوست، او خالق ما، رازق ما، ناصر و یاور ما، پیروزکنندۀ ما، شوق ما، عشق ما، محبّت ما، محور ما، محبوب ما، معشوق ما، بارع ما، مصوّر ماست و ما هیچ کاره ایم.

همین درختان میوه ای که سفره های ما را رنگین می کنند، هیچ کاره اند و فقط به اشارۀ او میوه می دهند، خودشان کاره ای نیستند، همه کاره اوست. ما همین مقدار معرفت پیدا کنیم که او نور ما، کمال ما و همه چیز ماست، خود به خود به او عشق پیدا می کنیم. این عشق اگر از طریق معرفت بیاید، موتور حرکت نفس ما به طرف آن شش منزل می شود:

هر که کند روی طلب سوی او

عشق نه وسواس بود نِی غرض(1)

چه کسی می تواند برای رسیدن به او راحت باشد. (2)امیرالمؤمنین شصت و سه سال از نصف شب تا «اللّٰه اکبر» صبح ناله کرد. درباره اش نوشته اند که: در بیابان های مدینه و کوفه مثل آدم مار گزیده به خودش پیچید

«یَتَمَلْمَلُ کَتَمَلْمُلِ السَّلیمِ» (3)، اشک ریخت و فریاد زد:

«آه مِن قِلَّهِ الزّاد وبُعْدِ السَّفَر» (4)ای محبوب من! دیدی عمرم تمام شد و کاری برای تو نکردم، به سوی تو می آیم و چیزی برای تو نیاوردم. چه چیزی چشیده بود که مثل مار گزیده می پیچید، چه چیزی چشیده بود که خوابش نمی برد؟ چه چیزی چشیده بود که وقتی صبح روز نوزدهم رمضان بالای بام مسجد کوفه آمد، نگاهی به افق کرد و گفت: هر دوی ما شصت و سه سال است، بیدار می شویم، اما من هر وقت بیدار شدم، تو خواب بودی، چه چیزی


1- (24)-هاشمی دهلوی.
2- (25)-در پایان مناسب است اشاره به این حدیث شریف و توضیح آن بنمائیم تا بیشتر بهره ببریم: راه روشن(ترجمه المحجه البیضاء)،سید محمد صادق عارف:58/8-59؛«پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و اله فرموده است:دشمنترین معبودی که در زمین پرستش می شود،هوای نفس است. و به همین سبب فرموده است:هرکس از روی اخلاص لا إله إلاّ الله بگوید وارد بهشت می شود،و معنای اخلاص خالص کردن دل برای خداست به طوری که غیر خدا در آن شرکت نداشته و خداوند محبوب و معبود و مقصود او باشد و بس.کسی که حالش بدین گونه باشد،دنیا زندان اوست،زیرا دنیا مانع آن است که محبوبش را مشاهده کند و مرگ برای او رهایی از این زندان و ورود بر محبوب است.در این صورت حال کسی که او را جز یک محبوب نیست و شوق او به دیدارش طولانی شده و ایام زندانی اش به درازا کشیده هرگاه از این زندان برهد و امکان دیدار محبوبش حاصل شود و بتواند ابد الاباد به انس با او آسودگی یابد چگونه خواهد بود. بنابراین یکی از اسباب ضعف محبّت خداوند در دلها قوّت محبّت دنیاست که از جمله آن محبّت زن و فرزند و نزدیکان و مال و اثاث و باغ و تفریحگاه است تا آن جا که اگر کسی به آواز خوش مرغان و نسیم روحبخش سحرگاهان تفرّج کند به نعیم دنیا توجّه کرده و از این راه موجبات نقصان محبّت خود را نسبت به خداوند فراهم ساخته و به اندازه ای که با دنیا انس گرفته از انس او با خدا کاسته شده است،زیرا هیچ چیزی در دنیا به آدمی داده نمی شود،جز این که به اندازه آن آخرت او نقصان می یابد،چنان که انسان به اندازه ای که به مشرق نزدیک می شود،ناگزیر به همان اندازه از مغرب دور می گردد و دل زن از شوهرش خشنود نمی شود،جز این که به همان اندازه دل هووی او غمگین می شود،چه دنیا و آخرت هووی یکدیگر و همچون مشرق و مغربند.این مطلب در نزد ارباب قلوب معلوم و از دیدن چیزی با چشم سر روشنتر است،امّا طریق برکندن محبّت دنیا از دل سلوک در راه زهد و پیشه کردن صبر و انقیاد از این دو در سایه خوف و رجاست.مقاماتی که ما پیش از این ذکر کردیم مانند توبه،صبر،زهد،خوف و رجا همگی مقدّماتی برای به دست آوردن یکی از دو رکن محبّت است که عبارت از تخلیه دل از غیر خدا است و سرآغاز آن ایمان به حق تعالی و روز جزا و بهشت و دوزخ است،سپس از آن خوف و رجا منشعب می شود و از این دو توبه و صبر بر اینها به وجود می آید.آنگاه کار به زهد در دنیا و بی میلی نسبت به جاه و مقام و همه لذّات و بهره های دنیوی می انجامد تا دل از همه آنها و از هرچه غیر خداست پاک شود و از آن پس وسعت و قابلیّت یابد که معرفت حق تعالی و محبّت او در آن فرود آید.اینها همه مقدّمات پاکیزه کردن دل است».
3- (26)-شجره طوبی:111/1؛نهج البلاغه حکمت 77.
4- (27)-همان.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه