نفس: مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان صفحه 200

صفحه 200

فرمود: به خاطر همین حالش او را هم می آمرزد. (1)

حکایت مرد عرب

«إنَّ أعرابیّاً قالَ یا رسولَ اللّٰهِ! مَن یَلی حِسابَ الخَلْقِ» پیغمبر صلی الله علیه و آله در مسجد بود، جمعیّت هم نشسته بودند، مرد عربی وارد شد، ایستاد، چون عجله داشت و می خواست زود برگرد قیامت حساب ما با چه کسی است؟ چه کسی می خواهد پروندۀ ما را بررسی کند؟ نگاهی به قیافۀ این عرب کرد و فرمود:

«اللّٰهُ تبارَکَ وتَعالیٰ» ؛ پرونده ها قیامت دست خدا است. عرض کرد:

«هُوَ بِنَفْسِه» ؛ فرمود خود خدا فقط می بیند.

«فَتَبَسَّمَ الأعرابیُّ» ، عرب گفت:

«فقالَ رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله : مِمَّ ضَحِکْتَ یا أعرابیُّ»؟ پیامبر فرمود: برای چه می خندی؟ مگر حرف خنده دار شنیدی؟ عرب گفت:

«إنّ الکَریمَ إذا قَدَرَ عَفا» خنده ام گرفت از این که چون خدا کریم است، کریم وقت قدرتش گذشت می کند:

«وإذا حاسَبَ سامَحَ» ؛ پرونده را که به دستش بدهند، یک مقدار کمبودها و نقص ها را که می بیند، مسامحه و چشم پوشی می کند:

«فَقالَ النَّبیُّ: صَدَقَ الأعرابیُّ» ؛ بله، ای یاران من این عرب راست می گوید:

«أَلاٰ کریمَ أکرَمُ مِنَ اللّٰهِ» ؛ کریمی کریم تر از خدا نیست:

«هُوَ أکرَمُ الأکرِمینَ ثُمَّ قالَ: فَقَهَ الأعرابیُّ» (2)، فرمود: عرب خوب فهمید.

خوشحالی خداوند از توبه بنده

پیغمبر می فرماید: مردی

«نَزَلَ فی أرضٍ دَوِیَّهٍ مُهْلِکَه» ؛ در یک بیابان بی آب و علف، بی در و پیکر و بی جاده و بی نشانی گیر می کند، وارد می شود،

«مَعَهُ راحِلَتُهُ عَلَیها» ؛ خورجینش به پشتش بود:

«طَعامُهُ وشَرابُه» ، غذا و آب خوردنش هم در خورجینش بود:

«فَوَضَعَ رأسَهُ فَنامَ نَوْمَهً» ؛ سرش را روی زمین می گذارد و در آن بیابان می خوابد و خواب می رود:

«فَاسْتَیْقَظَ» ؛ بیدار می شود، حالا سخت گرسنه


1- (21)-الکافی:83/2،حدیث 3؛وسائل الشیعه:83/1،باب 19،حدیث 192.
2- (22)-احیاء العلوم:185/12؛مجموعه ورّام:9/1.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه