نفس: مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان صفحه 208

صفحه 208

گفت: نه، دکتر مرا مریض کرده است:

در دست طبیب است علاج همه دردی دردی که طبیبم دهد آن را چه علاج است

سرش را به دامن گرفتم، از حال رفت، بعد از چند لحظه چشمش را باز کرد و گفت: ابو بصیر، مولایم امام صادق علیه السلام الان به ضمانتش عمل کرد، چون پارسال به من گفته بود که بیا بیرون، من ضامن می شوم تا به بهشت بروی، الان ملائکۀ خدا در خرابه هستند، آنها به من گفتند که امام صادق علیه السلام به ما گفته اند که تو اهل بهشت هستی. (1)

عمل به گفتار

ما گوینده ها باید مواظب گفتار خویش باشیم، اگر به مردم می گوییم بیرون بیایید، اول خودمان باید بیرون بیاییم. شما اگر بیرون نیامده بودید که در این مجالس نمی آمدید، ما باید بیرون بیاییم که چهار نفر مثل شما دور ما جمع شوند. هزار آلودگی به ما روی می کند، ریا، هوا، خودخواهی، کبر، غرور، منیّت و ... من در شب های احیا به خدا عرض می کنم که صدقۀ سر این مردم اگر می خواهی نظری هم به من بنما، چون ما زبان حرف زدن نداریم، وقتی ما را داخل قبر بگذارند از ما نمی پرسند خدا کیست؟ چراکه ما هفتاد سال، روی منبرها گفته ایم خدا، اولین سؤالی که از ما می کنند این است که: «لِمَ تَقُولُونَ مٰا لاٰ تَفْعَلُونَ» (2)حرف هایی که برای مردم گفتید، چرا خودتان عمل نکردید؟

آلودگی به رذایل اخلاقی

گناه چه ارزشی دارد؟ گناه تاکنون چه ثمره ای برای ما داشته است؟ بله، بالاترین نتیجۀ گناه برای ما این بوده که ما را از خدا جدا کرد، این بالاترین دست آورد گناه


1- (8)-متن حدیث: کشف الغمه:194/2؛بحار الأنوار:145/47-146،باب 5؛«قال أبو بصیر کان لی جار یتّبع السّلطان فأصاب مالا فاتّخذ قیانا و کان یجمع الجموع و یشرب المسکر و یؤذینی فشکوته إلی نفسه غیر مرّه فلم ینته فلمّا ألححت علیه قال یا هذا أنا رجل مبتلی و أنت رجل معافی فلو عرّفتنی لصاحبک رجوت أن یستنقذنی اللّه بک فوقع ذلک فی قلبی فلمّا صرت إلی أبی عبد اللّه علیه السّلام ذکرت له حاله فقال لی إذا رجعت إلی الکوفه فإنّه سیأتیک فقل له یقول لک جعفر بن محمّد دع ما أنت علیه و أضمن لک علی اللّه الجنّه قال فلمّا رجعت إلی الکوفه أتانی فیمن أتی فاحتبسته حتّی خلا منزلی فقلت یا هذا إنّی ذکر. لأبی عبد اللّه ع فقال أقرئه السّلام و قل له یترک ما هو علیه و أضمن له علی اللّه الجنّه فبکی ثمّ قال اللّه قال لک جعفر علیه السّلام هذا قال فحلفت له أنّه قال لی ما قلت لک فقال لی حسبک و مضی فلمّا کان بعد أیّام بعث إلیّ و دعانی فإذا هو خلف باب داره عریان فقال یا أبا بصیر ما بقی فی منزلی شیء إلاّ و خرجت عنه و أنا کما تری فمشیت إلی إخوانی فجمعت له ما کسوته به ثمّ لم یأت علیه إلاّ أیّام یسیره حتّی بعث إلیّ أنّی علیل فأتنی فجعلت أختلف إلیه و أعالجه حتّی نزل به الموت فکنت عنده جالسا و هو یجود بنفسه ثمّ غشی علیه غشیه ثمّ أفاق فقال یا أبا بصیر قد وفی صاحبک لنا ثمّ مات فحججت فأتیت أبا عبد اللّه علیه السّلام فاستأذنت علیه فلمّا دخلت قال مبتدئا من داخل البیت و إحدی رجلیّ فی الصّحن و الأخری فی دهلیز داره یا أبا بصیر قد وفینا لصاحبک».
2- (9)-صف(61):2؛«ای مؤمنان!چرا چیزی را می گویید که خود عمل نمی کنید؟»
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه