نفس: مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان صفحه 235

صفحه 235

خرج کنم می توانم حقّ تو را بدهم.

آیا ما واقعاً نفسمان به این جا رسیده، کسی آب دهان به ما بیندازد، بعد از آب دهان، ما به او کمک کنیم! مخصوصاً اگر اهل پست و مقامی هم باشیم.

اگر کسی بدون توجّه ماشینش را درِ خانۀ ما گذاشته، کار واجبی داشته رفته پول بگیرد، زنش در حال مردن بوده، بچه اش در حال مردن بوده، خواسته پول را به بیمارستان برساند، اصلاً مغزش در اشغال این حادثه بوده، ماشینش را درِ خانۀ ما پارک کرده و رفته تا از پسر عمویش پول دستی بگیرد. بعد ما می آییم و با دیدن ماشین دمِ در گاراژ، چهار چرخ ماشین او را پنچر می کنیم و به داخل خانه می رویم.

او تا بیاید چهار چرخ ماشینش را درست کند زنش مرده یا بچه اش. و بعد انتظار داریم با یک نماز و روزه ماه رمضان به عرش برسیم در حالی که مقدمات آتش جهنّم را فراهم کرده ایم. این قدر حادثه اتفاق می افتد و مردم بی تفاوت می گذرند.

راه رسیدن به نفس رحمانی

در محلّی که شاید هفتاد درصد مردم آن محل وضعیّت مالی خوبی دارند. یک مرد و زنی زندگی می کنند که هر دو کورند، دو پسر داشتند که یکی هفت ساله و دیگری چهار ساله بود. این دو بچه با هم بازی می کردند، چاقو هم دستشان بوده، در حال چوب بازی بودند و می خواستند با چاقو چوب را بتراشند که چاقو از دست بچه بزرگ در رفت و در چشم بچه کوچک فرو رفت. بچه چشمش پاره شد.

او را بیمارستان برده اند دکترها گفته اند که اگر خارج برود بینایی اش برمی گردد، پرسیدند چه قدر خرج رفتن و برگشتن اوست؟ آن زمان حدود 150 هزار تومان بود.

دو ماه طول کشید، اینها نتوانستند پول را تأمین کنند. بینایی بچه به کلی از بین رفت، چطور این نفوس می توانند رحمانی شوند؟ پیغمبر ما که فرموده اگر یک خیابان، یک کوچه، یک محل، مردم شب بخوابند، ولی یک نفر گرسنه در آن محل سر به بالین

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه