نفس: مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان صفحه 81

صفحه 81

بود، برخورد. در خانۀ شعیب زندگی خوبی داشت، شعیب دخترش را به عقد او ه درآورد. هشت یا ده سال پیش شعیب بود، بعد هم وضع مالی خوبی پیدا کرد، از شعیب خداحافظی کرد و به مصر رفت. در راه آمدن به وادی سینا رسید. در آن جا نوری را دید، به زن و بچّه اش گفت: صبر کنید تا مبدأ این نور را پیدا کنم. وقتی وارد منطقۀ سینا شد، دید که از همۀ عالَم صدا می آید: «إِنَّنِی أَنَا اللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنَا فَاعْبُدْنِی» (1)؛ یعنی موسی در آغوش من هستی. چه خوبست که ما هم این حرف را بزنیم که: «رَبِّ إِنِّی لِمٰا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ» ما گدای خیر هستیم، ما از تو چیز دیگری نمی خواهیم، ما را در این بیابان به شعیبی برسان. شعیب ما الان امام زمان علیه السلام است.

مبارزه حضرت یوسف علیه السلام با نفس خود

وجود مقدّس یوسف در اولین شب حکومتش، مدتی در چاه بوده، مدتی در کاخ عزیز با دیو خطرناک شهوت مبارزه کرد، و سپس حاکم بر نفس خودش شد، نُه سال در زندان بوده، بعد وزیر دارایی شده، و حالا رئیس مملکت مصر شده است.

امروز همه به او رأی دادند، کلّ مصر در اختیارش است. شب که همه خوابیدند برخاست و از کاخ عزیز مصر بیرون آمد، لباس پارۀ کهنه ای پوشید، بیرون شهر داخل گودالی در بیابان شد، صورتش را روی خاک گذاشت و گفت: «رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحٰادِیثِ فٰاطِرَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیٰا وَ الْآخِرَهِ تَوَفَّنِی مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصّٰالِحِینَ» . (2)جبرئیل آمد و گفت: در چاه افتادی، این کار را نکردی، در کاخ عزیز گرفتار آن زن شدی، این کار را نکردی، نه سال زندان بودی این کار را نکردی، امروز که رئیس مصر شده ای، چرا به این حالت درآمده ای؟ یوسف علیه السلام گفت: ای جبرئیل رئیس شده ام، ریاست خطرناک ترین شمشیر شیطان است. امشب در این چاله آمده ام تا


1- (16)-طه(20):14؛«همانا!من خدایم که جز من معبودی نیست،پس مرا بپرست و نماز را برای یاد من برپا دار.»
2- (17)-یوسف(12):101؛«پروردگارا!تو بخشی از فرمانروایی را به من عطا کردی و برخی از تعبیر خواب ها را به من آموختی.ای پدیدآورندۀ آسمان ها و زمین!تو در دنیا و آخرت سرپرست و یار منی درحالی که تسلیم[فرمان های تو]باشم جانم را بگیر،و به شایستگان ملحقم کن.» در ذیل آیه آمده: تفسیر العیاشی:199/2،حدیث 89؛بحار الأنوار:320/12،باب 9،حدیث 148؛«عن عباس بن یزید قال سمعت أبا عبد الله ع یقول بینا رسول الله ص جالس فی أهل بیته إذ قال أحب یوسف أن یستوثق لنفسه، قال فقیل بماذا یا رسول الله قال لما عزل له عزیز مصر عن مصر لبس ثوبین جدیدین أو قال نظیفین،و خرج إلی فلاه من الأرض،فصلی رکعات فلما فرغ رفع یده إلی السماء فقال«ربّ قد آتیتنی من الملک و علّمتنی من تأویل الأحادیث فاطر السّماوات و الأرض أنت ولیّی فی الدّنیا و الآخره»قال فهبط إلیه جبرئیل فقال له یا یوسف ما حاجتک فقال«رب توفّنی مسلما و ألحقنی بالصّالحین»فقال أبو عبد الله علیه السّلام خشی الفتن».
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه