نفس: مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان صفحه 89

صفحه 89

اعراض ابوجهل 3

-1

یکی از کسانی که واقعاً اعراض از حق داشت، در حالی که حق را مثل بقیّه خوب می فهمید، و در این اعراضِ از حق، چهارده سال انواع بلاها را به سر پیغمبر آورد، ابوجهل بود.

در این چهارده سال هر وقت از او پرسیدند، چرا با پیغمبر این قدر مخالفت و دشمنی می کنی؟ جواب می داد: پیغمبر از قبیلۀ قریش است؛ مثلاً ما از قبیلۀ مُزِیل هستیم، خدا اگر راست می گوید، پیغمبری از قبیلۀ ما برای ما بفرستد، ما زیر بار پیغمبری که از قریش است، نمی رویم.

جوابش در این چهارده ساله همین بود، جوابی غیر منطقی و بی پایه و بی اساس می داد مثل این که مردم شهرها بگویند که خدا می گوید این مرجع تقلیدی که الان در بین شماست واجد شرایط برای رسیدن به من است، از او تقلید کنید، ولی مردم به خدا بگویند چون هم شهری ما نیست از او تقلید نمی کنیم.

هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد در خرابات بگویید که هشیار کجاست (2)

باید بر اساس عقل رفاقت کرد، فعل اعتباری را باید نادیده گرفت. اصلاً کسی که اعتماد به شئون اعتباری کند از یک جهت کافر به پروردگار است. مسئله ای را که اسلام خیلی سخت با آن مخالفت کرده است، مسئلۀ تعصب است.

انسانی که سیر الی اللّٰه کرده و به عالی ترین مقامات انسانی، یعنی پیغمبری رسیده، حالا از قبیلۀ قریش است، چه اشکال دارد، هیچ، ولی ابوجهل زیر بار نرفت، گفت: نه، اگر خدا می خواهد ما بنده اش شویم، از قبیلۀ ما پیغمبری برای ما بفرستد، ما با پیغمبری که از قریش باشد، کاری نداریم.


1- (3)-درباره خباثت ابو جهل در روایات فراوان آمده که به دو نمونه اشاره می کنیم: الکافی:649/2،حدیث 5؛وسائل الشیعه:79/12،باب 49،حدیث 15692؛«أبو علیّ الأشعریّ عن محمّد بن سالم عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر عن عمرو بن شمر عن جابر عن أبی جعفر علیه السّلام قال أقبل أبو جهل بن هشام و معه قوم من قریش فدخلوا علی أبی طالب فقالوا إنّ ابن أخیک قد آذانا و آذی آلهتنا فادعه و مره فلیکفّ عن آلهتنا و نکفّ عن إلهه قال فبعث أبو طالب إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فدعاه فلمّا دخل النّبیّ صلّی اللّه علیه و آله لم یر فی البیت إلاّ مشرکا فقال السّلام علی من اتّبع الهدی ثمّ جلس فخبّره أبو طالب بما جاءوا له فقال أو هل لهم فی کلمه خیر لهم من هذا یسودون بها العرب و یطئون أعناقهم فقال أبو جهل نعم و ما هذه الکلمه فقال تقولون لا إله إلاّ اللّه قال فوضعوا أصابعهم فی آذانهم و خرجوا هرّابا و هم یقولون ما سمعنا بهذا فی الملّه الآخره إن هذا إلاّ اختلاق فأنزل اللّه تعالی فی قولهم ص و القرآن ذی الذّکر إلی قوله إلاّ اختلاق. آری دشمنی تا آن جا رساندند که تصمیم بر قتل پیامبر گرفتند: الأمالی للطوسی:465،حدیث 1031،المجلس السادس عشر؛بحار الأنوار:59/19-61،حدیث 18؛«... فقال له أبو جهل لکن أری لکم أن تعمّدوا إلی قبائلکم العشره فتنتدبوا من کلّ قبیله منها رجلا نجدا ثمّ تسلّحوه حساما عضبا و تمهّد الفتیه حتّی إذا غسق اللّیل و غوّر بیّتوا بابن أبی کبشه بیاتا فیذهب دمه فی قبائل قریش جمیعا فلا یستطیع بنو هاشم و بنو المطّلب مناهضه قبائل قریش فی صاحبهم فیرضون حینئذ بالعقل منهم فقال صاحب رأیهم أصبت یا با الحکم ثمّ أقبل علیهم فقال هذا الرّأی فلا تعدلنّ به رأیا و أوکئوا فی ذلک أفواهکم حتّی یستتبّ أمرکم فخرج القوم عزین و سبقهم بالوحی بما کان من کیدهم جبرئیل علیه السّلام فتلا هذه الآیه علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و إذ یمکر بک الّذین کفروا لیثبتوک أو یقتلوک أو یخرجوک و یمکرون و یمکر اللّه و اللّه خیر الماکرین فلمّا أخبره جبرئیل بأمر اللّه فی ذلک و وحیه و ما عزم له من الهجره دعا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله علیّ بن أبی طالب لوقته فقال له یا علیّ إنّ الرّوح هبط علیّ بهذه الآیه آنفا یخبرنی أنّ قریشا اجتمعت علی المکربی و قتلی و إنّه أوحی إلیّ عن ربّی عز و جلّ أن أهجر دار قومی و أن أنطلق إلی غار ثور تحت لیلتی و أنّه أمرنی أن آمرک بالمبیت علی ضجاعی أو قال مضجعی لتخفی بمبیتک علیه أثری فما أنت قائل و صانع فقال علیّ علیه السّلام أو تسلمنّ بمبیتی هناک یا نبیّ اللّه قال نعم فتبسّم علیّ علیه السّلام ضاحکا و أهوی إلی الأرض ساجدا شکرا لما أنبأه به رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله من سلامته فکان علیّ علیه السّلام أوّل من سجد للّه شکرا و أوّل من وضع وجهه علی الأرض بعد سجدته من هذه الأمّه بعد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فلمّا رفع رأسه قال له امض لما أمرت فداک سمعی و بصری و سویداء قلبی و مرنی بما شئت أکن فیه کمسرّتک واقع منه بحیث مرادک و إن توفیقی إلاّ باللّه و قال و أن ألقی علیک شبه منّی أو قال شبهی قال إن یمنعنی نعم قال فارقد علی فراشی و اشتمل ببردی الحضرمیّ ثمّ إنّی أخبرک یا علیّ إنّ اللّه تعالی یمتحن أولیاءه علی قدر إیمانهم و منازلهم من دینه فأشدّ النّاس بلاء الأنبیاء ثمّ الأمثل فالأمثل و قد امتحنک یا ابن أمّ و امتحننی فیک بمثل ما امتحن به خلیله إبراهیم علیه السّلام.
2- (4)-دیوان اشعار حافظ شیرازی.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه