- پیش گفتار 2
- اشاره 4
- فصل اول: کلیات مباحث نفس 4
- الف) معنی نفس و انواع آن 4
- ب) معرفت نفس 5
- ج) اهمیت مبارزه با نفس 6
- د) آثار مبارزه با نفس 8
- اشاره 8
- 1. ملاک عقل 9
- 3. نیرومندترین فرد 9
- 4. غالب ترین فرد 9
- 2. رسیدن به بزرگ ترین حکومت و مالکیت 9
- 5. برترین فرد 9
- 6. بهترین عبادت 9
- 13. عزّت 10
- 12. نشانه زیرکی 10
- 8. مایه سلامت 10
- 9. جهاد سودمند 10
- 10. اصلاح نفس 10
- 7. بهترین مردم 10
- 11. رستگاری 10
- 15. حفظ ارزش و اعتبار 11
- 14. زنده کردن جوان مردی 11
- 17. رهایی از گناهان و رسیدن به مکارم 11
- 18. رسیدن به بالاترین درجات 11
- 16. دست یابی به ملاک دین 11
- 20. کامل شدن تقوا 12
- 23. درک شریعت 12
- 24. برترین ادب 12
- 19. بهشت 12
- 22. غلبه بر شیطان 12
- 21. محبت خدا 12
- 27. تحسین دیگران 13
- 25. رُشد 13
- 28. عارف 13
- ه_) جایگاه مبارزه با نفس در سیر و سلوک 13
- 26. کرامت الهی 13
- اشاره 15
- فصل دوم: مبارزه با شهوت 15
- آهن تافته هم نمی سوزاند 16
- آثار پرهیز از نگاه حرام 18
- ازدواج، بهترین راه پیروزی بر شهوت 18
- فضیل، از راهزنی تا زاهدی 19
- عاقبت پیروی از هوای نفس 19
- شاگرد بزاز 20
- زلیخا 22
- جوان خارکن و دختر پادشاه 27
- اشاره 33
- فصل سوم: مبارزه با مال پرستی 33
- علی، آری؛ دنیا، نه 34
- مبارزه ثروت و ایمان 35
- علی(ع) یا عسل؟ 37
- فرار از آتش بیت المال 38
- رمز دیدار با امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف 38
- اشاره 42
- در آغوش نوعروس یا میدان نبرد 42
- فصل چهارم: مبارزه با راحت طلبی و زندگی زاهدانه 42
- زهد و قناعت همراه با ثروت انبوه 43
- زهد مولای متقیان، علی(ع) 45
- زهد و ساده زیستی آیت الله کوهستانی 45
- زهد و استغنای وحید بهبهانی 48
- زهد و اخلاص آیت الله بلاغی 49
- گسست زنجیر شیطان 52
- فصل پنجم: مبارزه با تکبر و عجب 54
- اشاره 54
- جواب تو را بعداً می گویم 54
- اشاره 54
- آفت های علم بی تزکیه 54
- عجب در علم 54
- نشستن فقیر کنار ثروتمند 55
- فروتنی سلمان فارسی 56
- پیشه محمد بن مسلم 57
- عیسی(ع) و شستن پای حواریون 57
- عاقبت عجب 58
- عاقبت خودپسندی 58
- قدرت یقین، خطر عجب 59
- کوچکی ریاست 59
- کیفر صحابی مغرور 60
- غرور شتر 61
- نیابت ولی عصر (ع) به چنین مردانی می رسد 63
- فصل ششم: مبارزه با ریاست طلبی 63
- اشاره 63
- در دلش میل به مرجعیت ندارد 64
- ترک نماز جماعت 65
- از من سزاوارتر وجود دارد 66
- چشم پوشی از درجه 67
- معیار خدایی 67
- گذشتن از ریاست 68
- خودداری از قبول ریاست و مرجعیت عامه 69
- چرا در تشییع جنازه آیت الله بروجردی حاضر نشدم؟ 70
- اشاره 72
- فصل هفتم: مبارزه با خشم و انتقام 72
- اشک کباب سبب طغیان آتش است! 73
- شهادت حمزه و صبر رسول خدا صلی الله علیه و آله 73
- رفتار امام صادق(ع) با غلام 73
- ترحم بر گنهکار پشیمان 74
- ادای حق الناس پیش از توبه 75
- بردباری شیخ 76
- نمونه ای از اخلاق امام کاظم(ع) 77
- پرهیز از غضب 79
- اشاره 81
- فصل هشتم: مبارزه با کینه و حسد 81
- نوح و شیطان 82
- سبب برتری 83
- حسرت موسی(ع) 83
- شخصی که رسول اکرم صلی الله علیه و آله او را اهل بهشت خواند 84
- عاقبت حسادت 86
- کار عجیب حسود 87
- عبدالله بن ابی 89
- مسجد حسادت 90
- حسادت به خویشان 92
- کتاب نامه 93
- الف) کتاب 93
- ب) نشریه 94
از من سزاوارتر وجود دارد
از من سزاوارتر وجود دارد
«شیخ محمدحسن صاحب جواهر که لحظات آخر عمر خود را طی می کرد و همه علما و بزرگان علم برای تعیین تکلیف مرجعیت در اطراف او جمع بودند، چشمان خود را باز کرد و نگاهی به جمعیت کرده، پرسید: بقیه علما کجا هستند؟ عرض کردند: همه در خدمت شما هستند. فرمود: ملا مرتضی کجاست؟ عده ای به فرموده استاد در جست وجوی شیخ انصاری شدند و او را در حرم حضرت امیرالمؤمنین(ع) یافتند. گفتند: چرا در این موقع محضر استاد را ترک کرده ای؟ گفت: آمده بودم برای شفای ایشان دعا کنم. بالأخره شیخ را آوردند. شیخ پس از سلام و احوالپرسی در گوشه ای نشست. صاحب جواهر رو به حاضرین کرد و فرمود: ای شیخ! احتیاط خود را در مسائل کم نما (چون شیخ زیاد احتیاط می کرد). شیخ عرض کرد: یا شیخ! صلاحیت زعامت دینی را ندارم (با آنکه صاحب جواهر فرموده بود که بعد از من تنها شیخ مرتضی صلاحیت زعامت را دارد). علما از شنیدن این جواب از شیخ انصاری تعجب کردند و علت انصراف را از خود شیخ سؤال نمودند. فرمود: از من لایق تر و سزاوارتر هنوز هست. گفتند: غیر از شما کسی را نمی دانیم و اگر بود، استاد خودش او را معین می کرد. شیخ گفت: آن استاد، سعید العلماء مازندرانی است که از من اعلم و افقه است که الان در ایران به سر می برد؛ چون من ایشان را در کربلا در درس مرحوم شریف العلماء دیده ام و می دانم که او از من اعلم است. پس شیخ انصاری نامه ای به حضور سعید العلماء نوشت و از ایشان تقاضا نمود که مرجعیت و زعامت حوزه را قبول نماید. چون نامه شیخ انصاری به سعید العلماء رسید، در جواب نوشت: «آری، آن گونه که نوشته