داستان های مبارزه با نفس صفحه 75

صفحه 75

درحالی که سلامتی خود را بازیافته بود، بسیار خوش حال گردید و گریه اش به خنده بدل شد.(1)

از پس هر گریه، آخر خنده ای است

مرد آخر بین، مبارک بنده ای است

هر کجا آب روان، سبزه بود

هر کجا اشک روان، رحمت شود

مرحمت فرمود سید، عفو کرد

ز جرئت توبه کرد آن روی زرد

رحم خواهی، رحم کن بر اشک بار

رحم خواهی، بر ضعیفان رحم آر

ادای حق الناس پیش از توبه

ادای حق الناس پیش از توبه

از عارف کامل، مرحوم حاج شیخ جواد انصاری همدانی رحمه الله شنیدم که می فرمود: «آیت الله آخوند ملّا حسین قلی همدانی رحمه الله به یکی از شیوخ و بزرگان عرب دستور توبه داده بود و در مقدمه توبه موظف بود که هرچه حق الناس بر ذمه دارد، ادا کند. آن مرد نیز به فرموده استادش عمل کرد و پس از ادای همه حقوق مردمی، به خاطرش رسید که روزی در حال غضب، با شمشیرش، دست یکی از ملازمان و نوکران خود را از بدنش جدا نموده است. از دوستانش تقاضا کرد که آن شخص را به نزد او بیاورند. وقتی حاضر شد، جریان کار و تصمیم خود را با او گفت و اظهار ندامت نمود و دستور داد مبلغ زیادی پول حاضر کردند و گفت: بابت دیه دست، هر مبلغ که می خواهی از این پول برگیر. آن مرد راضی به گرفتن دیه نشد و از قبول آن امتناع ورزید. شخص تائب دستور داد شمشیرش را حاضر کردند و به نوکرش گفت: من آماده قصاصم؛ این تو


1- داستان های مثنوی، ج 1، ص 37.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه