داستان های مبارزه با نفس صفحه 92

صفحه 92

حسادت به خویشان

حسادت به خویشان

ابوبکر شیبانی گوید: «در خدمت امام سجاد(ع) نشسته بودم [و] فرزندانش [نیز] حضور داشتند. ناگهان جابر بن عبدالله انصاری آمد و سلام کرد. سپس دست امام باقر(ع) را گرفت و او را به کناری برد و آهسته به او گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله به من خبر داد که من مردی از خاندانش را درک می کنم که نامش محمد، پسر علی بن الحسین(ع) است و کنیه اش «ابوجعفر» می باشد و فرمود: «وقتی با او ملاقات کردی، سلام مرا به او برسان». جابر این سخن را گفت و رفت.

امام باقر(ع) به خدمت پدر آمد. همراه برادران با پدر نماز مغرب را خواندند. پس از نماز، امام سجاد(ع) به امام باقر(ع) فرمود: «جابر به تو چه گفت؟» او جریان را عرض کرد.

امام سجاد(ع) به فرزندش امام باقر(ع) فرمود: برادرانت را از این جریان مطلع نکن؛ مبادا [بر اثر حسادت] با تو مکر و حیله کنند، چنان که برادران یوسف با یوسف کردند.(1)


1- اصول کافی، ج 1، ص304.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه