آرامش زندگی در پرتو تقوا صفحه 81

صفحه 81

ایشان یکدفعه احساس وظیفه کردند که به لایحه ای که در آن زمان به مجلس بردند و برخلاف دین و اسلام بود اعتراض کنند. همان موقع علیه شاه قیام کردند و با آمریکا درگیر شدند.

آیت الله بهاءالدینی می فرمودند: من نگران امام بودم که مبادا ایشان را اذیت کنند، یا روحیه خودشان صدمه ببیند. چون ایشان در اوائل کار هنوز کس و کاری نداشتند. من برای دیدنشان به منزل ایشان رفتم. چون از جوانی با ایشان رفیق بودم.

در بیرونی منزل امام حاج آقا مصطفی را دیدم. پیش از این که به اندرون نزد امام برویم، از حاج آقا مصطفی سراغ امام را گرفتم. پرسیدم: آقاجان چطور است؟ حاج آقا مصطفی هم شوخ مزاج بود. به بنده گفت: آقای بهاءالدینی، پدر من آنقدر آرامش دارد که شب بعد از کارهایش وقتی سرش را بر متکا می گذارد، هنوز سرش به متکا نرسیده، خر و پفش بلند می شود.

کسی که پا در کفش آمریکا و شاه کرده و به همه آن ها توپیده، این قدر آرامش دارد! از هیچ کس نمی ترسد. «لا خوف علیهم ولا هم یحزنون». ایشان در آستانه پیروزی انقلاب وقتی از فرانسه بر می گشتند، خیلی ها نگران بودند که وقتی ایشان به ایران می آید چه خواهد شد. چون حکومت هنوز دست بختیار و آمریکا بود. ممکن بود هواپیما را در مسیر ساقط کنند، یا بعد از فرود هواپیما ایشان را دستگیر کنند.

مأمور به وظیفه

هر اتفاقاتی ممکن بود برای ایشان بیفتد، اما ایشان در هواپیما نماز شب

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه