- مقدمه 1
- جلسه اوّل: جایگاه معرفت نفس 4
- اشاره 4
- برخورد غائبانه با خود 5
- اشاره 7
- جایگاه معرفت نفس در ارتباط با واقعیت 7
- 1- معرفت نفس؛ معرفت به معلوم زنده 8
- اشاره 8
- سیر به سوی غایت معرفت 12
- ضرورت تغییر نگاه 13
- اشاره 15
- 2- حضور در عالَمِ انسان دینی 15
- نظر به وَجه پایدار انسان ها 18
- 3- معرفت نفس طریق معرفت حق 20
- 4- معنی حضور همه جانبه ی خدا 21
- 5- «انسان» محل ظهور اسماء الهی 22
- 6- تفکیک «خود» از «ناخود» 24
- 7- معرفت به حقیقت جامع 26
- 8- حقیقتی غیر قابل شک 26
- اشاره 28
- 9- معرفت نفس؛ مقدمه ی معرفت به توحید 28
- معرفت نفس در منظر علامه طباطبایی«رحمه الله علیه» 30
- جلسه دوم: حقیقتِ انسان؛ ماوراء بدن 48
- معرفت نفس؛ معرفتی تجربی 48
- اشاره 48
- ادراکات، مخصوص «من» است، نه «تن» 52
- بیهوشی 54
- تجرد نفس از نظر قرآن 55
- «من» می خوابد یا «تن»؟ 56
- «من» کجاست؟ 58
- تدبیر از راه دور 60
- موانع ارتباط با خود 63
- اولین قدم 65
- جلسه سوم: نفس انسانی فوق زمان و مکان 66
- اشاره 66
- پیام بزرگ رؤیای صادقه 67
- رؤیا 69
- چگونگی رؤیا 71
- عوامل مؤثر در رؤیا 73
- راز رؤیای حق 76
- میزان حقانیت خواب ها 78
- خواب چپ 81
- انوع رؤیا 82
- رؤیاهایی که تذکردهنده است 83
- رؤیاهای سه گانه 85
- نقش عقاید در رؤیا 87
- کتاب های تعبیر خواب 91
- معنی «حقیقت» در خواب 93
- جلسه چهارم: تن؛ محل ظهور حالات «من» 94
- اشاره 94
- راز زمان ها و مکان های مقدس 94
- بدن در قبضه ی نفس ناطقه 97
- راز حفظ بعضی بدن ها بعد از مرگ 102
- تفاوت مرگ ها 103
- چرا خواب نمی بینیم که می میریم؟ 104
- پیوند اعضاء 106
- چگونگی ارتباط نفس ناطقه با عقل و قلب و خیال 109
- نفس ناطقه در علم «اخلاق» و در «معرفت نفس» 112
- نظر به باطن حوادثِ آینده در خواب 116
- اشاره 118
- اهمیت معرفت به نفس 118
- جلسه پنجم: انسان، بدون بدن زنده تر است 118
- انسان فقط هست 119
- نظر به خود، آزاد از مفهوم 121
- انسان، بدون بدن زنده تر است 122
- شواهدی بر آزادی از بدن و حیات شدیدتر 124
- مرگ یا بیداری 125
- می بینیم که می میریم 126
- علت غفلت از قیامت 131
- احساس حیات 131
- جلسه ششم: راز مرگ و انواع آن 134
- اشاره 134
- «تن»: ابزار کمال «من» 135
- تجرد نسبی نفس ناطقه 136
- محبتِ «نفس ناطقه» به «تن» 138
- گرایش تکوینی و تشریعی 140
- مرگ تکوینی و مرگ تشریعی 141
- نمونه ای از دقت علمی 143
- انواع مرگ 145
- انواع مرگ طبیعی 147
- مرگ طبیعی انسانی 148
- تعادل در انسانیت 150
- «فرشته ی قبض روح» در «مرگ طبیعی» 154
- مرگ طبیعیِ حیوانی 156
- تأخیر در مرگ 158
- مرگ غیر طبیعی 160
- مرگ به جهت یأس نفس 162
- جلسه هفتم: حضور کامل نفس در بدن 178
- معنای «فوق مکان و زمان» بودنِ نفس 178
- اشاره 178
- انسان فقط «هست» 180
- یقینی ترین معلوم 182
- وقتی «مَن» گُم می شود 186
- حضورِ «کامل» نفس 188
- احساس حضور در بدن! 190
- هم اکنون انسان در قیامت حاضر است 193
- حضور کامل و تمام نفس در بدن 198
- 1- همه ی خدا همه جا هست 200
- نتایج بحث 200
- 3- حضور کامل و تمام حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه در عالم 201
- 2- حضور کامل و تمام فرشتگان در عالم 201
- 4- معنای علمی که پیغمبر صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام دادند 202
- هر که مجردتر است، حاضرتر است 203
- حضور مطلق حضرت حق 205
- تشکیکی بودن تجرّد 206
- فرق «حضور» با «ظهور» 208
- جلسه هشتم: تفاوت حضور و ظهور مجردات در عالم 210
- اشاره 210
- رابطه ی نفس ناطقه و قوای آن 212
- حضور و ظهور خدا در عالم 215
- آفات غفلت از اسماء الهی 218
- نفس ناطقه و تجلی قوا 220
- آفات تعلقات دنیایی 222
- خدا، نزدیک ترین حقیقت 226
- وجود خدا مانع وجود ما نیست؟ 228
- راه احساس نزدیکی خدا 229
- شرایط درک امام عصر عجل الله تعالی فرجه 230
- نحوه ی نظر به «الله» از طریق موجودات 231
- ماده مزاحم حضور مجرد نیست 238
- اشاره 238
- جلسه نهم: چگونگی حضورِ مجردات در عالم 238
- نکته ی نهم : وحدتِ نفس: نمودی از وحدتِ حق 250
- معنای «جامع»و«وحدت» 251
- مقام فناء فی الله 253
- درک مقام احدیت 256
- چگونگی قربِ به خدا 258
- نزول ملائکه در شب قدر 259
- چگونگی غلبه ی شیطان بر انسان 260
- حقیقت انسان 263
- نمودهای وحدت ذاتی نفس 264
- مغالطه ای بین اراده ی تشریعی و تکوینی 266
- نفس ناطقه نمونه ای از ایجاد کردن 267
- ربط «عالمِ خلق» با «عالَمِ امر» 271
- اشاره 278
- جلسه دهم: نفس ناطقه و معنی برزخ و عذاب قبر 278
- معنی قبر 279
- رابطه ی قبر برزخی با قبر خاکی 282
- بهشت برزخی؛ باب بهشت موعود 283
- صراط و ظهور باطن افراد 284
- فشار قبر 286
- جسمانی بودن معاد 288
- تعلقِ «نفس ناطقه» به «تن»، بعد از مرگ 292
- وسعت روح انسانی 295
- رابطه ی روح انسان با خدا 297
- مقام بینابینی انسان 298
- نتایج شناخت وسعت نفس 300
- منابع 302
وه،
چه بی رنگ و بی نشان که «من»ام!
کِی
بدانم مرا چنان که «من»ام؟!
چه موقع انسان می تواند خود را آن طور که هست بیابد؟ خودی عاری از همه چیز، آری عاری از همه چیز.
اگر در رابطه با اندیشه ی ملل جهان مطالعاتی داشته باشید، شاید بتوانید به راحتی بگویید: موفقیت هر اندیشه ای - در طول تاریخ و در سراسر جهان- به اندازه ای است که توانسته است نفس را درست کشف کند، از مکتب «بودا» بگیر تا «مسیحیت ناب»، همه بر روی این بحث ها کار کرده و زحمت کشیده اند، «آگوستینوس» در مسیحیت و یا بودائیان در متون «اُپانیشادها» در خاور دور، مطالب ارزنده ای را مطرح کرده اند و به همین جهت می توان گفت هر مکتبی به اندازه ای که توانسته «خود» را درست بیابد و «ناخود» را جای «خود» نگذارد، جلو رفته و در وَهمیات نمانده است.
یکی از عالی ترین حالاتی که به لطف الهی باید در ما پیدا شود، همین حالتی است که شعر مولوی متذکر آن است و می گوید:
وه!
چه بی رنگ و بی نشان، که «من»ام
کِی
بدانم مرا چنان که «من»ام؟!
مولوی با آن همه زحماتش در خودشناسی، می گوید: عجیب است که چه اندازه بی رنگ و بی نشانم و در نتیجه غیر قابل شناخت. بعد آرزو می کند آیا می شود روزی خود را آنچنان که هستم بشناسم؟(1)
در مباحث معرفت نفس در جلسات آینده روشن می شود که تن انسان ربطی به حقیقت او ندارد؛ بعضی تن ها مَرد است و بعضی تن ها زن و «نفس ناطقه«ی انسان نه زن است و نه مرد. اولین حرف این است؛ که «من»ِ انسان باید آنچنان از نظر به تنِ خود آزاد شود که جسمش مزاحم رؤیت خودش نشود. چون وقتی تماماً نظر انسان به تن اش باشد هنگامی که می خواهد به خودش نظر کند، جسمش در منظرش قرار می گیرد و گمان می کند خودش همین جسم و یا مدرک تحصیلی یا شهر و خانواده اش می باشد. آنچنان جسم و متعلقات جسم مانع نظرِ انسان به خودش می شود که با آرزومندی تمام خواهد گفت: «کی بدانم مرا چنان که «من»ام؟!» اگر