خودشناسی صفحه 70

صفحه 70

نباشد ، به منطقه ترقبه رفتم و هر روز به مشهد می آمدم و برمی گشتم. پس از سه ماه ، همه پولی که داشتیم ، تمام شد. خانمم مقداری پول نزد من امانت گذاشته بود که هر زمان خواست ، به او برگردانم. با اجازه از ایشان مبلغ 329 تومان از آن پول را برداشتم و خرج کردم. هنگام بازگشت ، در راه آهن مشهد ، بارهایمان را درون قطار گذاشتم و سوار شدیم. با خود فکر کردم که 329 تومان از مال خانمم خرج کرده ام. پس این چه مهمانی ای بود. من که مبلغی را هم بدهکار شدم! سوت آخر را که قطار کشید ، دیدم پسر مرحوم آیت اللّه العظمی سید محمد هادی میلانی ، که یکی از عرفای شیعه بود و برای بیشتر مردم ایران ناشناخته بود ، پشت پنجره قطار ایستاده است و اشاره می کند که پنجره قطار را باز کن. پنجره را باز کردم و ایشان پاکتی را به دست من داد و قطار حرکت کرد. پاکت را باز کردم و با کمال تعجب دیدم که مبلغ 329 تومان پول نقد درون آن است. این نوری است که خداوند به برخی می دهد. چراغی است در دست آنان که همه جا را با آن می بینند. عده ای هم با دل تاریک ، یک نفر را می خواهند که همواره دستشان را بگیرد و در گوششان فریاد بزند که مواظب باشید که دچار سقوط نشوید .

پی نوشت ها

1 . یس (36) : 33.

2 . یس (36) : 34.

3 . نجم (53) : 8 _ 9.

4 . انسان (76) : 1.

5 . حجر (15) : 87 .

6 .

واقعه (56) : 76.

7 . واقعه (56) : 77 _ 78.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه