توبه آغوش رحمت صفحه 118

صفحه 118

دهانه ی غار قرار گرفت به صورتی که راه بیرون آمدن آنان را بست!

گفتند: و اللّٰه راه نجات به روی ما بسته شد و ما را از ماندن در این غار چاره ای نیست جز ارایه ی راستی و صدق به پیشگاه حق یا عرضه ی عمل خالص یا به سلامت ماندن از گناه در گذشته ی عمر.

یکی از آنها گفت: خداوندا! تو می دانی دنبال زنی صاحب جمال رفتم، مال زیادی در اختیار او گذاشتم تا خود را در اختیار من گذاشت، وقتی برای شهوترانی کنار او نشستم یاد عذاب جهنم کردم و بلافاصله از او جدا شدم. به خاطر بازگشت آن روزم به پیشگاه تو این بلا را دور کن. یک قسمت از سنگ کنار رفت. دیگری گفت: خداوندا! تعدادی کارگر برای زراعت آوردم هر کدام به نصف درهم، غروب یکی از آنان گفت: من به اندازه ی دو نفر کار کردم یک درهم بده، ندادم، او هم قهر کرد و رفت. من به اندازه ی نصف درهم او در گوشه ای بذر پاشیدم، محصول فراوانی به بار آورد. روزی آن کارگر به نزد من آمد و طلب خود را از من خواست، من هجده هزار درهم از بابت قیمت آن محصول به او دادم. آن عمل را محض تو انجام دادم به خاطر آن، مشکل ما را برطرف کن. قسمتی دیگر از سنگ از دهانه ی غار کنار رفت. سومی گفت: الهی! برای پدر و مادرم ظرف شیری بردم، خواب بودند، ترسیدم ظرف را زمین بگذارم از خواب بیدار شوند، از طرفی دلم نیامد آنان را بیدار کنم، ظرف را در دستم نگاه داشتم تا بیدار شدند. تو این عمل را از من خبر داری، در آن حال تمام سنگ از دهانه ی غار به طرفی افتاد و هر سه نجات پیدا کردند (1).

اخلاقی شگفت انگیز و عاقبتی عجیب

مترجم تفسیر بسیار مهم المیزان، استاد بزرگوار حضرت آقای سید محمد باقر


1- 1) - نور الثقلین: 3 / 249.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه