آثار گناه در زندگی و راه جبران صفحه 100

صفحه 100

زکریا بن ابراهیم گوید: در منی حضرت را دیدم که مردم مانند کودکانی که گرداگرد معلّم خویش حلقه زده باشند، دور حضرتش حلقه زده و از او مسائل را می پرسند.

هنگامی که به کوفه رفتم، نسبت به مادر خویش محبّت فراوانی نمودم، غذایش می دادم، سر و وضعش را مرتّب می کردم، لباس و بدنش را شست و شو می دادم! مادرم به من گفت: پسرم وقتی که مسیحی بودی، با من چنین رفتاری نداشتی، چه شده است از وقتی که مسلمان شده ای با من چنین مهربانی می کنی؟

گفتم: مردی از فرزندان پیامبر ما به من چنین دستوری داده است.

گفت: این مرد پیامبر است؟

گفتم: خیر، فرزند پیامبر است.

گفت: فرزندم! او باید پیامبر باشد؛ چون این سفارشات مربوط به پیامبران است.

گفتم: خیر بعد از پیامبر ما پیامبری مبعوث نمی شود، او فرزند پیامبر ماست.

مادرم گفت: فرزندم! دین تو بهترین دین هاست، آن را بر من عرضه کن.

دین اسلام را بر او عرضه کردم، او نیز مسلمان شد، نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را خواند و به من گفت: یک بار دیگر دین را بر من عرضه کن.

به او گفتم، دوباره اقرار کرد. مختصر کسالتی پیدا کرد و از دنیا رفت، مسلمانان جمع شده، او را غسل دادند و من خود بر او نماز خوانده، به خاکش سپردم.(1)


1- 178. اصول کافی، ج 2/160.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه