توبه و بازگشت صفحه 87

صفحه 87

خدا صلی الله علیه و آله هستیم. پس از سپاه یزید بیرون آمدند و به امام حسین علیه السلام گرویدند و بر یزیدیان تاختند. تنی چند را مجروح کردند وعده ای را به دوزخ فرستادند تا سرانجام شربت شهادت نوشیدند.(1)

توبه برادران یوسف

در سفر سومی که فرزندان یعقوب به محضر یوسف آمدند، عرضه داشتند: ای سالار بزرگ! قحطی سراسر سرزمین ما را فرا گرفته است و تنگی معیشت، بر خاندان ما فشار می آورد و ما را ناتوان کرده است. پولی ناچیز همراه آورده ایم که با گندمی که می خواهیم بخریم، مساوات ندارد. نیکی کن و گندمی بسیار به ما عطا کن. خدا به نیکوکاران پاداش خواهد داد.

حال یوسف از شنیدن این سخن دگرگون شد و از فقر و ناتوانی برادران و دودمان خود رنجیده خاطر گشت. آن گاه گفت: «آیا می دانید شما با یوسف و برادرش چه کردید و این کار از نادانی شما بود؟» برادران از این پرسش تعجب کردند و از خود پرسیدند: سالار مصر، این قبطی بزرگ، از کجا یوسف را می شناسد و از سرگذشت وی آگاه است. برادر یوسف را از کجا می شناسد و چگونه از رفتار آنها با یوسف باخبر است، در حالی که جز برادران یوسف، هیچ کس از این ماجرا آگاهی ندارد؟

کمی اندیشیدند و خاطرات سفرهای گذشته را به یاد آورند و سخنان سالار مصر را مرور کردند. ناگاه پرسیدند: مگر تو یوسف هستی؟ سالار مصر پاسخ داد: «آری، من یوسفم و این برادر من است. خدا بر ما منّت نهاد که پس از سالیان دراز، یکدیگر را ببینیم و جدایی، به وصال و دیدار بدل شود. هر کس صبر کند و تقوا


1- . پیشوای شهیدان، ص394.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه