دانستنیهای علوی1 صفحه 1027

صفحه 1027

معاویه در پاسخ این نامه تنها یک بیت شعر فرستاد که مضمون آن این بود که میان ما و شما جز جنگ چیز دیگری

نخواهد بود. (248)

سپاه امام که به رقه رسیده بوند، باید از فرات عبور می کردند و باید بر روی فرات پلی زده می شد، امام از مردم رقه خواست که پلی بر روی فرات بزنند، آنها از این کار خودداری کردند و کشتی های خود را در اختیار امام قرار دادند تا با پیوند دادن آنها پلی زده شود، امام خواست تا از پلی که در منطقه «منبج» وجود داشت و مقداری دور بود عبور کند، ولی مالک اشتر صدا زد ای مردم به خدا سوگند اگر پل نسازید تا از آن عبور شود، شمشیر خود را برهنه خواهم کرد و جنگجویان شما را خواهم کشت و سرزمین شما را تخریب خواهم کرد، مردم رقه با یکدیگر گفتند که آنچه مالک می گوید عمل می کند و لذا به او پیام فرستادند که ما برای شما پل می سازیم، پل بر روی رودخانه فرات نصب شد و سپاه امام از آن گذشتند و آخرین نفری که عبور کرد مالک بود. (249)

با عبور از فرات، سپاه امام وارد قلمرو شام شد در این حال امام زیادبن نضر وشریح بن هانی را که با دوازده هزار نفر بعنوان پیشقراول فرستاده بود و در رقه به آن حضرت ملحق شده بوند، فرا خواند و باز آنهارا به عنوان پیشقراولان به طرف سپاه معاویه فرستاد، آنان پس از طی مسافتی، با پیشقراولان سپاه شام به فرماندهی ابوالاعور سلمی روبرو شدند و آنان را به اطاعت از امیرالمؤمنین دعوت کردند ولی آنان نپذیرفتند، در این حال پیکی به سوی امام فرستادند و جریان را به او گزارش دادند و او مالک اشتر را طلبید و به

سوی سپاه پیشقراول خود فرستاد و طی نامه ای به دو فرمانده خود، مالک را فرمانده آنان قرار داد و دستورهای لازم را به مالک داد. مالک به منطقه مورد نظر رسید و شب هنگام ابوالاعور به سپاه امام حمله کرد و پس از درگیری و کشته شدن چند نفر، سپاه ابوالاعور عقب نشینی کرد و به معاویه پیوست. (250)

جنگ صفین یا نبرد با قاسطین

سپاه امام به حرکت خود ادامه داد و به سرزمین صفین رسید، صفین سرزمینی بود در ساحل غربی رود فرات و میان آن و رقه فرات فاصله بود. (251) این سرزمین شامل منطقه ای پردرخت به مسافت دو فرسخ می شود. (252)

پیش از رسیدن سپاه امام به صفین، ابوالاعور فرمانده پیشقراول معاویه در نزدکی آب موضع گرفته بود و معاویه هم با سپاه خود به آن محل رسیده بود. وقتی سپاه امام به صفین رسید، دسترسی به آب نداشتند و سپاه معاویه راه آب را به روی آنان بسته بود. (253) ابوالاعور سلمی افراد خود را جلو شریعه گمارده بود و تعدادی تیرانداز نیز مأمور آن کرده بود، وقتی بسته شدن راه آب و تشنگی سپاه را به امیرالمؤمنین خبر دادند صعصعه بن صوحان را نزد معاویه فرستاد و از او خواست که مانع آب نشود تا ببینیم چه پیش می آید و اگر دوست داری که چنین باشد و بر سر آب میان دو سپاه جنگ شروع شود ما نیز حرفی نداریم. چون پیام امام به معاویه رسید به یاران خود گفت: نظر شما چیست؟

ولید بن عقبه گفت: آنها را از آب منع کن همانگونه که آنها عثمان را از آب منع کردند ولی عمروعاص گفت: راه آب

را به روی آنان باز کن چون آنها تن به تشنگی نخواهند داد صعصعه پس از درگیری های لفظی با یاران معاویه، به سوی امام برگشت و جریان را گزارش داد و گفت: آخرین سخن معاویه این بود که به زودی نظر خودم را در این باره خواهم گفت. (254) سپاه شام از اینکه آب در دست آنها بود خوشحال بودند و معاویه به آنان گفت: ای اهل شام این نخستین پیروزی است، به آنان آب نخواهم داد تا همگی کشته شوند و اهل شام شادمانی می کردند. در این هنگام مرد عابدی از شام به نام معری بن اقبل به پا خاست و گفت: ای معاویه اکنون که زودتر از آنان به فرات رسیده ای آنان را از آب منع می کنی؟ ولی به خدا سوگند اگر آنان زودتر رسیده بودند شما را سیراب می کردند … به خدا سوگند این نخستین ستم است، معاویه بر او خشم گرفت و آن مرد شبانه از سپاه معایه به سپاه امام پیوست. (255)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه