دانستنیهای علوی1 صفحه 361

صفحه 361

امام علی علیه السلام در دوران خلافتش با دو دسته عالمان منافق و سیاستمداران دورو روبرو بود و هر دو دسته را افشا کرد و از مردم خواست که آنان را بشناسند و همان گونه که قرآن از مسلمانان خواسته، با آنان دوستی نورزند (130)؛ آنان را دشمن

قطعی و حتمی خود بدانند (131)؛ همواره از آنان مانند شی ء نجس و پلید، اعراض و اجتناب کنند (132) و با امر به معروف و نهی از منکر، بینی منافقان را به خاک بمالند (133). خطبه بلند حضرت در بیان ویژگی های منافقان، شامل چنین تحذیر و هشداری است (134)، و تمثیل منافق به درخت «حنظل» برای شناساندن منافق و ویژگی های او به مردم است: «مثل منافق، مانند درخت حنظل است که برگ هایش سرسبز ولی طعم آن تلخ است. (135)» در سخنی جامعه شناسانه، وجود منافقان عالم نما را گوشزد می کند و می فرماید: شما در عصری هستید که گوینده به حق، اندک و زبان به راستی ناگشاده و ملازم حق خوار است. اهل آن همگی سازشکار و جوانشان تندخو و پیرشان گنهکار و عالمشان منافق و نزدیکشان، بیرون رونده اند. کهتر ایشان، مهترشان را بزرگ نمی دارد و توانگرشان از فقیرشان دستگیری نمی کند. (136)» از نظر تاریخی می توان مصداق هایی همچون ابوموسی اشعری و عبدالله بن عمر را در نظر آورد و برخورد منافقانه ابن عمر را در بیعت نکردن و خیانت ابوموسی اشعری را در یاری نرساندن به امام در جنگ جمل به یاد آورد (137) امام در نامه اش به محمد بن ابی بکر، هنگامی که او را به جانب مصر روانه می کند، از همین منافقان برحذرش می دارد و آن را بر هشدار پیامبر مبتنی می کند که فرمود: «من بر امتم از مؤمن و مشرک نمی ترسم؛ چه، مؤمن را خداوند با ایمانش باز می دارد و مشرک را خدا به سبب شرکش قلع و قمع می کند. بلکه من از آن که در درون منافق و به زبان عالم می نماید، می ترسم. آنچه

[نیکو] می دانید، می گوید و آنچه منکر می دانید، می کند. (138)» امام همچنین در وصیتش به کمیل که افزون بر کمالات اخلاقی و عرفانی، مدتی ولایت «هیت» را در شمال غربی انبار به عهده داشت (139)، فرمان می دهد از منافقان بپرهیزد و با خائنان مصاحبت نکند (140) نیز به فردی از شیعیانش می فرماید: «بکوش تا زیر بار احسان منافقی نروی. (141)» این همه تحذیر و هشدار تنها برای جلوگیری از تبعیت کورکورانه از منافقان و مصاحبت همیشگی با آنان است؛ وگرنه گرفتن دانش ها و حکمت های عاریتی عالم منافق، روا و بلکه مطلوب است. امام در سخن والایی، حکمت را گمشده مؤمن می داند و او را به این گمشده سزاوارتر. الحکمه ضاله کل مؤمن فخذوها ولو من أفواه المنافقین

و البته حکمت آموزی، با قراردادن منافق به عنوان معلم رسمی، فرق می کند. در تعلم رسمی و مصاحبت همیشگی، بخشی از روحیات و اخلاق و آداب آموزگار به جوینده علم انتقال می یابد و حتی اگر در ظاهر چنین ننماید، غیر مستقیم و پنهانی به روح انسان نفوذ می کند. از این رو از معلم منافق باید حذر کرد. اما سخنان گاه و بیگاه و تک گویی ها چنین خطری ایجاد نمی کند و مشمول قاعده پذیرش حق از هرکسی می گردد و مصداق حدیث انظر إلی ما قال ولا تنظر إلی من قال. (142) در زمینه نفاق سیاسی نیز می توان نمونه های تاریخی بسیاری آورد. حضرت علی علیه السلام افزون بر ابتلا به منافقان آشکاری چون معاویه و طلحه و زبیر و حامیان آنان، به منافقان پنهان، چون شبث بن ربعی (143)، عمرو بن حریث (144) و ابو برده (145) و از همه منافق تر، اشعث بن قیس،

در داخل سپاه خود گرفتار بود. اشعث از سران قبیله کنده یمن و از منافقان روزگار و رأس نفاق در زمانه خود بود. پس از اسلام آوردنش، مرتد شد و چون سپاه خلیفه اول، محاصره اش کرد، پس از فدا کردن هشتصد نفر از قبیله اش، برای خود و ده نفر دیگر از خانواده اش، امان گرفت، و از این رو نزد زنان قبیله اش، به «عرف النار» که کنایه از خیانتکار است، ملقب گشت.

او در سپاه علی علیه السلام به عنوان سردار قبیله کنده جای گرفت و در واپسین روزهای جنگ صفین، منافقانه و مرموزانه، سپاه امام را از جنگ با معاویه دلسرد کرد و به بهانه دفاع از کوفه و صلح طلبی معاویه، سپاه علی را به عقب نشینی خواند. او خود با خوارج نهروان همراه نشد، اما دست فتنه انگیز وی برای تاریخ باز شده است. برخی منشأ همه فتنه های دوره حکومت امام علی را اشعث می دانند (146) و از این رو او را با عبدالله بن ابی سلول سرکرده منافقان مدینه در زمان حضرت رسول صلی الله علیه وآله می سنجند. امام علی علیه السلام به نفاق او آشکارا تصریح و او را بر فراز منبر کوفه افشا کرد. (147) خطاب حضرت در برابر اعتراضی است که اشعث در میان خطبه به ایشان کرد، و استدلال حضرت را به زیان ایشان خواند. حضرت پس از نگاهی از سر بی اعتنایی به او پاسخ داد: تو چه می دانی که چه چیز به زیان من و چه چیز به سود من است؟ لعنت خدا و لعنت لعنت کنندگان بر تو باد، ای بافنده پسر بافنده، ای منافق پسر کافر!

به خدا سوگند که تو

یک بار در کفر و یک بار در اسلام اسیر شدی و در هیچ کدام مال و حسب و نسبت باعث رهایی ات نشد. بی گمان مردی که شمشیر [مرگ ] را به سوی قومش بکشاند و مرگ را به سوی ایشان براند، سزاوار است که نزدیکان، دشمنش بدارند و دوران، از او ایمنی نیابند.

کتابنامه


1) قرآن کریم.
2) اقبال الاعمال، سیدبن طاووس (ت 664 ه. ق)، تحقیق جواد قیومی، چاپ اول، مکتب الاعلام الاسلامی، قم / 1414 ه. ق.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه