دانستنیهای علوی1 صفحه 746

صفحه 746

امیر مؤمنان، علی علیه السلام هم خود به کجروی های خلفا اعتراض می کرد و هم منتقدان سیاسی را در چتر حمایتی خویش قرار می داد و هر چه را در توان داشت برای یاری آنان به کار می گرفت. خلیفه سوم از این شیوه امام چنین به مردم شکایت می برد: «او نه تنها خود از من خرده می گیرد، بلکه از عیب جویان دیگر نیز پشتیبانی می کند.» (80) یکی از این منتقدان، ابوذر غفاری است که عملکرد دستگاه خلافت را بر نمی تابد و بی مهابا خلیفه و کارگزارانش را به فساد مالی متهم می سازد و در این باره، این حدیث

را از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله روایت می کند: «هر گاه فرزندان ابوالعاص به سی نفر برسند، اموال الهی را دست به دست می گردانند و بندگان خدا را غلامان خود می سازند و از دین، تنها، برای فریب مردم بهره می گیرند.» (81) عثمان درباره این حدیث نظر امیر مؤمنان علیه السلام را جویا شد و ناباورانه این پاسخ را دریافت کرد: من این حدیث را از پیامبر نشنیده ام؛ با این حال، اباذر درست می گوید؛ زیرا از رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: «آسمان بر راستگوتر از اباذر سایه نیفکنده و زمین صریح گوتر از وی به خود ندیده است.» به هر حال، افشاگری های اباذر عرصه را بر خلیفه تنگ ساخت و راهی جز تبعید وی پیش رویش نگذاشت. امام علی علیه السلام به همراه گروهی از فرزندان و یاران خویش، اباذر را در آخرین لحظه های جدایی همراهی کرد و فرمان خلیفه را در این باره نادیده گرفت. مروان بن حکم که از سوی عثمان مأموریت داشت تا مردم را از بدرقه اباذر باز دارد، با تازیانه و نهیب امام روبه رو گردید و از ترس پا پس کشید. تندی امیر مؤمنان علیه السلام با خلیفه، آخرین بدرقه راه ابوذر بود.

عثمان گفت: «باید قصاص مروان را بدهی.» امام فرمود: «چه قصاصی؟» گفت: «پیشانی مرکبش را با تازیانه نواخته و ناسزایش گفته ای …» علی علیه السلام فرمود: «این مرکب من است، اگر بخواهد می تواند قصاصش نماید. اما اگر به من ناسزا گوید، به خدا قسم من نیز نظیر آن را به تو باز خواهم گرداند و البته جز سخن راست و حقیقت بر زبان نخواهم راند» . عثمان گفت: «وقتی

تو او را ناسزا گفته ای، چرا او نگوید؟ به خدا قسم، جایگاه تو نزد من برتر از مروان نیست.» در این هنگام علی علیه السلام به خشم آمد و فرمود: «آیا با من چنین سخن می گویی و مرا با مروان برابر می انگاری! به خدا قسم، من از تو برترم و پدر و مادرم از پدر و مادر تو گرامی ترند.» (82) رحلت غریبانه و جانگداز اباذر، عثمان را از ادامه کارش باز نداشت و همچنان اندیشه تبعید کسان دیگری چون عماربن یاسر را در سر می پرورید. (83) امام علی علیه السلام که در پی افزایش آگاهی مردم، افکار عمومی را با خود همراه می دید بر حمایت خود از منتقدان سیاسی افزود و از تبعید عمار جلوگیری کرد. البته این کار، پس از آن بود که گفت و گوهای تندی میان امام و عثمان رخ داد. عثمان: تو خود برای تبعید سزاوارتری؛ زیرا عمار و دیگران را کسی جز تو بر من نشورانده است.

علی علیه السلام: به خدا قسم تو توانایی این کار را نداری و هرگز بر عمار دست نمی یابی … اما این که مردم بر تو می شورند، چیزی جز اعمال ناشایست تو آنان را به این کار وا نمی دارد. (84) جندب بن کعب، (85) ابا ربیعه، (86) عبدالرحمن بن حنبل (87) و عبدالله بن مسعود (88) نیز از شمار کسانی اند که از حمایت امام برخوردار شدند و با میانجی گری ایشان از شکنجه و زندان رهیدند؛ هر چند پیش از آن که امام علیه السلام به یاری ابن مسعود، قاری بزرگ قرآن و صحابی جلیل القدر پیامبر اسلام، بشتابد، هواداران خلیفه او را از مسجد بیرون رانده، به شدت بر زمین

کوبیدند و دنده های پهلویش را خرد کردند. (89)


4) نادیده گرفتن فرمان خلفا

یکی دیگر از جلوه های مخالفت امام علی علیه السلام با خلفا، نادیده گرفتن فرمان آنان بود. امام علیه السلام جز در مواردی که به مصلحت جامعه اسلامی بود، از همکاری با خلفا خودداری می ورزید و نه تنها امر و نهی های خلاف شریعت، (90) بلکه هر فرمانی را که سودش تنها به دستگاه خلافت می رسید، نادیده می انگاشت. ابابکر تمایل فراوانی داشت که از دلاوری و نام آوری علی علیه السلام بهره گیرد و در جنگ ها فرماندهی سپاهش را به وی سپارد؛ اما مشاورانی چون عمروعاص با این استدلال که علی علیه السلام از تو فرمان نمی برد، (91) خلیفه را از طرح پیشنهادش باز می داشتند. در همین باره گفت و گوی میان ابابکر و عمر را از نظر می گذرانیم. [ابابکر] گفت: «در خاطر من می آید که علی بن ابی طالب را به حرب اشعث بن قیس و اتباع او فرستم که او به رأی و رأفت و فضل و شجاعت و علم و فراست و رویت و هدایت معین و ممتاز است. این قفل او گشاید و این کار از دست او برآید.» فاروق گفت: «راست فرمایی. علی بدین صفات متجلی است. اما من از یک چیز ترسانم و چاره آن نمی دانم. و آن این است که دانم علی در این کار احتیاط تمام واجب دارد و اگر عیاذ بالله او به جنگ آن جماعت رغبت ننماید … هیچ آفریده رغبت مخاصمت ایشان نکند و به حرب ایشان مبادرت ننماید.» (92) خلیفه دوم نیز از سرپیچی امام از فرمان وی گله مند بود، (93) و چه بسا کسانی را واسطه می ساخت تا امام را

به همکاری با حکومت وادارند؛ اما امیر مؤمنان جز به مصلحت اسلام نمی اندیشید و در صورت نیاز، از ارائه نظرهای کارشناسانه دریغ نمی ورزید؛ ولی همچنان درخواست خلفا را برای همکاری همه جانبه با آنان، نادیده می گرفت. (94) این شیوه امام در دوران خلیفه سوم نیز ادامه یافت و حتی شدت بیش تری نیز گرفت؛ چنان که در ماجرای تبعید ابوذر، امیر مؤمنان در پاسخ به این سخن عتاب آلود عثمان که «مگر نمی دانستی من همگان را از همراهی و مشایعت اباذر باز داشته ام» فرمود: گمان می کنی هر فرمانی که دهی، هرچند با حکم الهی و راه حق ناسازگار باشد، ما از آن پیروی می کنیم! به خدا چنین نخواهیم کرد. (95)

جایگاه امام در حکومت خلفا

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه