دانستنیهای علوی1 صفحه 803

صفحه 803

جامعه را به ارگانیزمی زنده تشبیه کنیم، جریان اطلاعات در آن، همچون سلسله اعصاب آن است. مهم ترین نقش سلسله اعصاب انتقال اخبار چه خوشایند و چه ناخوشایند به سیستم مرکزی، و کسب تکلیف است. هنگامی که آتشی در کنار دست ما شعله ور می شود و ما بی خبر از آن هستیم، تنها از طریق عکس العمل ناگهانی اعصاب دست ما است که هوشیار می شویم و عکس العمل مناسب را از خود نشان می دهیم. حال اگر به فرض کسی در خواب باشد و سیستم عصبی او نیز یک سره از کار افتاده باشد، می توان حدس زد که در صورت آتش سوزی، چه اتفاقی خواهد افتاد. امر به معروف و نهی از منکر، برای بقا و سلامت جامعه همین نقش را دارد و به مسئولان و تصمیم گیران می گوید که در کجا چه نقصی و کمبودی مشاهده می شود، تا تصمیمات لازم اتخاذ شود. حال اگر این کارکرد را از امر به معروف بگیریم، عملا مسئولان جامعه را از شناخت وضعیت واقعی اجتماع محروم ساخته و درهای اطلاعات درست را برروی آنان بسته ایم. از سوی دیگر کارگزاران و کارمندان دولتی، عموما به این گرایش دارند که همه چیز را خوب و اوضاع را بر وفق مراد وانمود کنند. نتیجه این وضعیت آن است که در درازمدت نواقص موجود در جامعه و کاستی ها شدت می یابد و ناهنجاری ها جای هنجارهای سالم را می گیرد و تنها هنگامی حکمرانان متوجه وضعیت حقیقی جامعه می شوند که دیگر نمی توان کاری کرد. یکی از علل سقوط حکومت های استبدادی، همین بی خبری از اوضاع جامعه است. معروف است که ماری آنتوانت چون شنید مردم به سبب نداشتن نان شورش کرده اند، توصیه کرد: «پس بیسکویت

بخورند!» این داستان طنزآمیز، اما گویای واقعیتی تلخ است. در حکومت های استبدادی، به گونه ای عمل می شود که به تدریج، کم تر کسی میل یا جرأت امر به معروف و نهی از منکر و بیان حقایق را پیدا می کند. و همین آفتی است. اگر سال های پایانی هر حکومت ساقطشده را به دقت بررسی کنیم، می بینیم علی رغم داشتن سیستم های امنیتی نیرومند و متمرکز، حاکمان عملا از آنچه در جامعه در حال رخ دادن بوده است، بی خبر بوده اند؛ چنان بی خبری ای که گاه حیرت انگیز است. همه اینها نتیجه آن است که امر به معروف و نهی از منکر نادیده گرفته شده و یا کاریکاتور مسخ شده ای از آن ارائه شده بوده است. با توجه به این نکته و با درک این کارکرد امر به معروف و نهی از منکر است که امام علی علیه السلام مصرانه از فرزندان صلبی و فرزندان معنوی اش می خواهد تا امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنند؛ وگرنه شریران بر آنان چیره می شوند و آن گاه دعایشان نیز مستجاب نخواهد شد. (25) این که در نتیجه ترک امر به معروف و نهی از منکر، شریران قوم حاکم خواهند شد، کمابیش روشن است. انسان به طور طبیعی، در صدد تسخیر قدرت و تسلط بر دیگران است. قدرت نیز آدمی را سرمست و خودشیفته می کند و به تعبیر قرآن کریم: «آدمی طغیان می کند، اگر خود را بی نیاز ببیند. (26)» یعنی لازم نیست که انسان حتما مقتدر باشد، بلکه پندار قدرت و این احساس او را به بیراهه می کشاند. از این رو لازم است امر به معروف و نهی از منکر، به عنوان یک مکانیزم بازدارنده و ابزار نظارت، مانع چنین پنداری

در حاکمان شود. حال اگر کسی این فریضه را به جد نگیرد و یا آن را تنها به حوزه های خاص و کوچک اختصاص دهد، به تدریج روند احساس بی نیازی در حاکمان، و از سوی دیگر حالت بی اعتنایی و سهل انگاری در مردم پدید می آید و نتیجه آن، حاکمیت طالحان و بدکاران خواهد بود؛ کسانی که جام قدرت آنان را مست ساخته و دیگر چیزی را مانع تحقق اهداف خود نمی بینند. این روند گاه چنان کند و بطیئ است که خود حاکمان نیز متوجه آن نمی شوند و چه بسیار حاکمان پاک دل و پاک دستی که به تدریج آلوده شدند و بر اثر فقدان امر به معروف و نهی از منکر، به مغاک شر و تباهی درغلتیدند.

اما چه رابطه ای میان ترک امر به معروف و مستجاب نشدن دعا وجود دارد؟ امام علی علیه السلام خود به این پرسش، پاسخی کلی و فراگیر داده است که مختص به این مورد نیست. روزی کسی از امام پرسید: با آن که خداوند وعده استجابت دعا داده و فرموده است: ادعونی استجب لکم (27)، چرا دعای ما مستجاب نمی شود؟ امام پاسخ داد: «به دلیل وجود هشت خصلت در شما، دعایتان مستجاب نمی شود: نخست آن که خدای راشناختید، اما حق او را ادا نکردید و از این شناخت سودی نبردید. دیگر آن که به پیامبرش ایمان آوردید، آن گاه با سنت او مخالفت کردید و شریعتش را می راندید. سوم آن که کتابی را که بر شما فرود آمده است، خواندید، اما بدان عمل نکردید … (28)» کتاب خدا برایمان از سرنوشت اقوامی سخن می گوید که بر اثر ترک امر به معروف، نیکانشان نیز در کنار بدکارانشان هلاک

شدند و از ما می خواهد تا از فرجام آنان عبرت بگیریم و همواره پایبند و مجری این فریضه باشیم. رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم نیز ما را از ترک این فریضه بیم داده و آن را عامل تباهی و زوال جامعه دانسته اند. به گفته امام علی علیه السلام: «شنیدم که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم می فرمود: خداوند تنها بدان سبب امت های پیش از شما را هلاک کرد، که امر به معروف و نهی از منکر را واگذاشته بودند. (29)» بدین ترتیب تنها راه ممانعت از حاکمیت بدکاران، امر به معروف و نهی از منکر به معنای گسترده آن است. حال با ترک آن چگونه می توان انتظار استجابت دعا را داشت؟ در سنت دینی ما آمده است که دعا در چند مورد مستجاب نمی شود که یکی از آنها جایی است که راه حل در دست خود انسان باشد. پس اگر کسی از حاکمیت بدکاران هراسان است، باید امر به معروف و نهی از منکر کند. اگر کسی خواهان بقای دولت صالح است، باید امر به معروف و نهی از منکر کند و اگر کسی نمی خواهد حکومت صالح و جامعه سالم نابود شود، باید امر به معروف و نهی از منکر کند؛ زیرا امر به معروف و نهی از منکر، هم ضامن تداوم سلامت جامعه و حاکمان است و هم مانع به قدرت رسیدن اشرار و تباهی امت است.

پس اگر کسی دست از این فریضه کشید و در نتیجه، حاکمیت در اختیار اشرار قرار گرفت، مسئول خود او است و جز خویشتن را نباید نکوهش کند. این نتیجه عملکرد او است و پیش تر نیز رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم

در باب آن هشدار کافی داده است. امام علی علیه السلام می فرماید که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم به من فرمود: «ای علی، با دست امر به معروف و نهی از منکر کن؛ پس اگر نتوانستی، با زبان چنین کن. پس اگر نتوانستی با قلبت چنین کن، وگرنه جز خود را نکوهش مکن. (30)»

و. مکانیزم نظارتی در حکومت اسلامی

برای آن که شریران حاکم نشوند، امر به معروف و نهی از منکر باید به عنوان مهم ترین ابزار نظارتی به کار گرفته شود. از نظر امام، امر و نهی اختصاص به قشر یا اقشار خاصی ندارد و همگان مشمول این حکم می شوند. هر مسلمانی مکلف است که امر به معروف و نهی از منکر کند و امر و نهی او منحصر و محدود به افراد خاصی نیست، بلکه همه سطوح جامعه و حتی حاکمان را دربرمی گیرد. مسئله امر به معروف حاکمان در سنت دینی ما غالبا تحت عنوان «نصیحت ائمه مسلمین» آمده است و نویسندگان درباره اهمیت، شیوه و آداب آن بحث ها کرده اند. (31) گوهر این بحث ها آن است که هر مسلمان مجاز و بلکه موظف است که حاکمان را خالصانه امر به معروف و نهی از منکر کند و این فریضه محدود و منحصر به محکومان نیست، بلکه از حقوق پیشین یکایک مسلمانان است. امام علی علیه السلام نیز به مالک اشتر توصیه می کند تا از بله قربان گوها بپرهیزد و آنان که زبان تلخ حق گویانه را به کار می گیرند، به خود نزدیک سازد: «و آن کس را بر دیگران بگزین که سخن تلخ حق را به تو بیش تر گوید و در آنچه کنی یا گویی و خدا آن را از دوستانش ناپسند

دارد کم تر یاری ات کند. (32)» امام علیه السلام، نه تنها به فرمانداران خود توصیه می کند که سخن آمران را نقدپذیرانه بشنوند، بلکه خود پیشقدم در این کار می شود و به مردم می گوید: «از گفتن حق یا رای زدن در عدالت باز مایستید که من نه برتر از آنم که خطا کنم و نه در کار خویش از خطا ایمنم؛ مگر که خدا مرا در کار نفس، کفایت کند که او از من بر آن تواناتر است. (33)» بدین ترتیب امام اصل خطاناپذیری و معصومیت حاکم را نمی پذیرد و همگان را به نقد عملکرد او فرامی خواند. امام علیه السلام گرچه خود معصوم و مصون از خطا است، در باب جایگاه خود سخن می گوید و معتقد است که هر کس در مقام آمریت قرار گیرد، نیازمند هدایت و امر به معروف دیگران است و نخستین سنگ انحراف زمانی گذاشته می شود که حاکم خود را بی نیاز از امر به معروف به وسیله دیگران بداند و بدین روی به مالک توصیه می کند: «و مگو که امارت یافته ام. پس فرمان می دهم و از من اطاعت می کنند. که این کار مایه سیاهی دل و تباهی دین و نزدیک شدن زوال نعمت ها است. (34)» با همین نگاه است که بیان حق و سخن عادلانه را در برابر حاکم ستمگر برترین کارها می شناساند. (35) به مقداری که انسان مسئولیت دارد، به همان مقدار نیازمند نظارت دیگران بر خویش است وگرنه طبع اقتدار طلب او، او را به دره ژرف قدرت پرستی درمی غلتاند و بر اثر بی توجهی و تساهل دیگران به سرنوشت حاکمانی دچار می شود که امام علی علیه السلام وضع آنان و حاکمیتشان را این گونه تصویر

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه