دانستنیهای علوی1 صفحه 818

صفحه 818

مقدمه

حسبه، نهادی بود که براساس آموزه امر به معروف و نهی از منکر، شکل گرفت و در فرهنگ اسلامی گسترش یافت؛ تا آن جا که به تشکیلاتی وسیع با اختیارات و وظایفی تعریف شده و مسئولانی مشخص تبدیل شد.

اما حسبه چیست؟ حسبه در لغت به معنای پاداش، اجر، ثواب، شمارش و دوراندیشی است. (154) لیکن اصطلاحا به معنای همان امر به معروف است هنگامی که ترک آن آشکار، و نهی از منکر است هنگامی که ارتکاب آن آشکار، باشد. علت نامگذاری امر به معروف و نهی از منکر به حسبه ظاهرا آن است که آمر به معروف و ناهی از منکر، هدفش از این کار ثواب الهی و پاداش اخروی است. بدین ترتیب، حسبه، همان امر به معروف و نهی از منکر است، با نامی دیگر. اما آیا فرقی هم میان این دو وجود دارد؟

هر چند ماهیت این دو یکی است، مهم ترین تفاوت آنها در این است که حسبه، هنگامی پدیدار می شود که فریضه امر به معروف و نهی از منکر، از صورت پراکنده و موردی خارج شده، به گونه ای نظام مند پدیدار گردد. (155) به تعبیر دیگر هرگاه برای اجرای این فریضه، نهادی ثابت پدید آید و کسانی رسما متولی اجرای آن شوند، در این صورت شاهد تحقق نهاد حسبه هستیم. پاره ای نویسندگان مانند ماوردی کوشیده اند تفاوت این دو را به تفصیل بیان کنند و میان آنها تمایزی قائل شوند، که همه آنها به همین تمرکز و سازمان یافتگی امر به معروف و نهی از منکر در حسبه برمی گردد. (156) با توجه

به لزوم تمرکز در حسبه و پدید آمدن تشکیلاتی برای آن و از سوی دیگر گستره امر به معروف و نهی از منکر، به نظر می رسد که حسبه تنها بخشی از وظیفه فراگیر امر به معروف و نهی از منکر باشد. کسانی به این نکته این گونه تصریح کرده اند: حسبه، آن بخش از وظیفه گسترده امر به معروف و نهی از منکر است که در شکل یک نهاد و تشکیلات در حکومت اسلامی وجود دارد و صلاحیت های آن از وظایف دیگر نهادهای آن حکومت تفکیک شده است. (157) با این حال، برخی فقیهان حسبه و امر به معروف و نهی از منکر را یکی دانسته و از هر دو یک جا بحث کرده اند. از این رو شهید اول، در یکی از کتاب های فقهی خود، برای مباحث امر به معروف و نهی از منکر، عنوان «کتاب الحسبه» را برگزید. (158) غزالی نیز، تفاوتی میان این دو نمی گذارد و گرچه در رکن معاملات خود، امر به معروف و نهی از منکر را نهمین اصل می شمارد، در آن جا باب دوم را با عنوان «در شرط حسبت» می آغازد. (159) نوشته ها و تحقیقات مفصلی درباره پیدایش حسبه، کارنامه درخشان آن و افول و فرجام غمبار آن وجود دارد که خواندنی است. (160) در آغاز، حسبه مسئله ای بسیط بود و رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم و خلفا خود بدان می پرداختند و آن را بخشی از وظایف خود می دانستند. گرچه حسبه شامل همه شئون اجتماعی می شده است، از آن جاکه عمده تجلی روابط اجتماعی مسلمانان در بازارها به هنگام داد و ستد بوده، غالب نمونه ها و اشارات مربوط به این بخش از زندگانی مسلمانان بوده

است و حتی غالب نویسندگانی که به مسئله حسبه پرداخته اند، تأکید خاصی بر بازار و اصناف داشته اند. در تاریخ اسلام، نخستین کسی که دست به حسبت زد، پیامبراکرم بود که میان مردم می رفت و آنان را امر به معروف و نهی از منکر می کرد. روزی حضرت صلی الله علیه وآله وسلم بر گندم فروشی گذر کرد. دست در گندم نهاد و انگشتانش مرطوب شد. پرسید: «ای گندم فروش، این چیست؟» پاسخ داد: «ای رسول خدا، بر اثر باران است.» حضرت فرمود: «چرا آنها را بالا نیاوردی تا مردم ببینند؟ (161)» اما پس از آن که مکه فتح شد، سعید بن سعید بن عاص را بر بازار مکه گمارد تا بر کسب و کار مردمان نظارت کند. (162) خلیفه دوم نیز در بازارها می گشت و به حسبه می پرداخت. (163) امیرمؤمنان نیز چون به خلافت رسید، این سنت را پی گرفت و آن را بخشی از وظایف خود به شمار آورد و با وجود دغدغه های گوناگون و حوادث متعدد و جنگ های پی در پی، می کوشید با رفتن به بازار و سرکشی به اصناف، وظیفه حسبه را به جای آورد. ایشان غالبا در بازار کوفه می گشت و مردم را به خداترسی، راستگویی، درستکاری و پرهیز از کم فروشی فرامی خواند. (164) امیرمؤمنان علیه السلام حسبه را عادت خود ساخته بود و هنگامی که در کوفه بود، هر بامداد به یکایک بازارها سر می زد و بر سر هر بازار که می رسید می ایستاد، وظایف کلی فروشندگان را بیان می کرد و آنان را به تکالیف خود توجه می داد و بانگ می زد: ای گروه تاجران، از خدای عزوجل بترسید. [آنان چون صدای حضرت را می شنیدند، آنچه در دست داشتند می افکندند و

با دل و جان متوجه ایشان می شدند و سخنان ایشان را می نیوشیدند] خیرخواهی را مقدم دارید و با آسان گیری برکت جویید. به خریداران نزدیک شوید و بردباری را زیور خود قرار دهید. از سوگند خوردن بازایستید و از دروغ گفتن دوری کنید و از ستمگری خودداری نمایید. با مظلومان به انصاف رفتار کنید. به ربا نزدیک نشوید، پیمانه ها را کامل و ترازو را درست کنید و از کالاهای مردم نکاهید و در زمین فساد نکنید. (165) حضرت به همین ترتیب یکایک بازارها را می گشت و آن گاه به دارالخلافه بازمی گشت و به کار مردمان می پرداخت. امام علیه السلام، در این اوامر و نواهی خود، اصول کلی معاملات عادلانه را بیان، و بازرگانان را به وظایف خود آشنا می کردند. مهم ترین اصول از نظر حضرت عبارتند از:

پرهیزگاری و خداترسی؛ خیر و فزونی را از خدا دانستن و از او خیرخواهی کردن؛

به دست آوردن رونق تجاری و برکت از طریق آسان گیری بر مشتریان؛

نزدیک شدن به مشتریان، از طریق ارزان فروشی، و بدین ترتیب رونق دادن به کار خود؛

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه