دانستنیهای علوی1 صفحه 862

صفحه 862

از اراده و تشخیص آدمیان است سامان گیرد.

در بیانات امیرالمؤمنین (ع) اهم اصولی که در تقدم و تأخر آرمان های حکومت به چشم می خورد، عبارت است از:

2 1 تقدم نظم مقید

نظم و امنیت، پایه اصلی در زندگی اجتماعی است و در هر شرایطی ضرورت را نمی توان نادیده گرفت. به خطر افتادن این ضرورت، آرمان های والای حکومت را به مخاطره می اندازد؛ زیرا با حاکمیت هرج و مرج اجازه نیل به هیچ غایت مقدسی را نمی دهد. بر این اساس، امام علی (ع) حتی در شرایطی که حاکمیت سیاسی وقت را مشروع نمی دانست، از هر گونه اقدام ضد امنیتی که احیانا به «ویرانی نظام» بینجامد، پرهیز می کرد. (59) در آغاز حکومت خود نیز، اصحاب را از پیگیری موضوعی که نظم و آرامش را برهم زند، نهی می کرد و آن را به موقعیت مناسبی حواله می داد. (60) اما آیا چنین شیوه ای به پاسداری مطلق از نظم، و در نتیجه قداست یافتن «مطلق نظم» که لازمه آن توجیه پذیر بودن ظلم و تخطئه اقدامات حق طلبانه و ظلم ستیزانه است، نمی انجامد؟ به قول یکی از نویسندگان، اگر به حکم ضرورت «عدل» را می توان فدای «نظم اجتماعی» کرد، به طریق اولی، «آزادی» را هم می توان فدای نظم کرد و محصول این طرز فکر، رسمیت دادن به «استبداد» و «بی عدالتی» است؛ زیرا فرمانروایان به بهانه حفظ نظم، مجال می یابند که عدل و آزادی را به مسلخ برند. (61) از این رو است که برخی به اعتراض گفته اند: دیدگاهی که در بین بچه مسلمان ها و حتی مراجع وجود دارد، این است که می گویند: حکومت ظالم بهتر از هرج و مرج است. اینها به نهج البلاغه استناد می کنند که حضرت علی خطاب به خوارج می گوید:

لابد للناس من امیر بر او فاجر. وی سپس مفاسدی که بر این دیدگاه مترتب است می شمرد و می گوید: اگر بگوییم حکومت ظالم بهتر از هرج و مرج است، دیگر نمی توانیم با ظلم در بیفتیم. (62) ولی در پاسخ به این شبهه، کافی است بدانیم که در مکتب امیرالمؤمنین برخلاف نظریه اهل سنت نظم به شکل «مقید و محدود»، دارای ارزش بوده و قابل دفاع است. اهل سنت معمولا بر این عقیده اند که فسق و فجور خلیفه، نه سبب عزل او می گردد و نه سبب جواز خروج بر او. (63) زیرا چنین کاری به هرج و مرج، خونریزی و آشوب می انجامد. (64) براساس این نگاه مطلق انگارانه به نظم، در هیچ شرایطی نظم موجود را نمی توان برهم زد و اطاعت مطلق از هر حاکمی ضروری است. در حالی که از دیدگاه امام علی (ع) نه اطاعت مطلق است (لاطاعه لمخلوق من معصیه الخالق) و نه هر نظمی، قداست دارد و باید از آن حراست کرد؛ زیرا در برابر قدرت فاسد که امر و نهی زبانی را برنمی تابد، باید به وظیفه «انکار با سیف» عمل کرد و «نظم مطلوب» را جانشین نظم موجود کرد. البته برای وصول به این هدف، باید مقدمات لازم را فراهم نمود تا فروپاشی نظام موجود به خلأ نظم یا جایگزینی نظمی مردود نینجامد و «کلمه الله» بر «کلمه الظالمین» فرود آید: … من انکره بسیف لتکون کلمه الله هی العلیا و کلمه الظالمین هی السفلی فذلک الذی اصاب سبیل الهدی وقام علی الطریق ونور فی قلبه الیقین. (65) به هر روی، درباره اصل اول نباید از یاد برد که تقدم نظم و

امنیت بر غایات دیگر، از نوع تقدم مقدمه بر ذی المقدمه است؛ یعنی ارزش نظم به آن است که زمینه را برای تحقق آرمان های دیگر بگستراند، نه آن که بر اثر این تقدم، از جنبه ارزشی نیز بر عدالت پیشی گیرد یا حتی با آن برابری کند.

2 2 تقدم عدل بر دیگر ارزش های اجتماعی

ارزش و اهمیت عدالت در نظر امام علی (ع) نیازمند شرح نیست. امام برای احیای عدالت، قدرت را در دست گرفت، (66) و اگر نظم بدون عدالت، پذیرفتنی بود، سلطه جباران مورد تأیید قرار می گرفت و قیام در برابر آنها، مشروع و بلکه واجب، تلقی نمی گردید. آن حضرت، حکومت منهای عدالت را چندان پست و بی ارزش می شمارد که آن را مصداق دنیا دانسته، از ترشحات عطسه ماده بزی، کم بهاتر می داند: … ولألفیتم دنیاکم هذه ازهد عندی من عفطه عنز. (67) جلوه های روشن این عدالت، در توزیع عادلانه، اقامه حدود و حمایت مظلومان هویدا می شود که شواهد آن در کلمات حضرت بسیار است. همین گسترش عدالت است که بیش از هر چیز، امام علیه السلام را مسرور می سازد: ان افضل قره عین الولاه استقامه العدل فی البلاد. (68) البته در حکومت علوی به تأمین خواست های مردم و جلب خشنودی عامه نیز اهمیت داده می شود: ولیکن احب الامور الیک اوسطها فی الحق واعمها فی العدل واجمعها لرضی العامه، (69) و از تأثیر مثبت آن بر مشارکت و همراهی مردم با حکومت غفلت نمی شود (70)؛ ولی این ارزش ها نیز در عدل عدل قرار ندارند و رضایت عامه را نمی توان همطراز «عدالت» انگاشت. از این رو در تعارض این دو، نمی توان خشنودی مردم را برتر از عدالت نشاند؛ زیرا خواست مردم تنها

در صورتی که به ناسازگاری با عدل نینجامد، از احترام برخوردار است و در غیر این صورت هیچ چیز با عدالت رقابت نمی کند. بر این اساس بود که اعتراض انبوه کسانی که تحمل عدالت را نداشتند، در سلوک امام علیه السلام تغییری پدید نیاورد و حتی پناهندگی به دشمن و یا مقابله مسلحانه آنان، برنامه و هدف حضرت را دگرگون نساخت: بلغنی ان رجلا ممن قبلک یتسللون الی معاویه فلا تأسف … قد عرفوا العدل ورأوه وسمعوه ودعوه وعلموا ان الناس عندنا فی الحق اسوه فهربوا الی الأثره فبعدا لهم وسحقا. (71) آیا آن گاه که خواست رعیت، به تجاوز به حریم «عدالت» انجامد و عدل را مقهور و مغلوب خود کند، ارزشی دارد؟ واصبحت اخاف ظلم رعیتی. (72) لأشکو حیف رعیتی. (73) امام از همان آغاز فرمودند که معیارهای حق و عدل را قربانی سخن این و آن نخواهم کرد: رکبتم بکم ما اعلم ولا أصنع الی قول القائل وعتب العاتب. (74) همراهی با مردم را توصیه می کرد و از تک روی و انشعاب برحذر می داشت: الزموا السواد الاعظم … وایاکم والفرقه. (75) در عین حال، از جوزدگی، مغلوب محیط شدن، اکثر را معیار قرار دادن و حق را با اشخاص سنجیدن، نهی می فرمود. در پاسخ به کسی که مقصود وی را از «فرقه» و «جماعه» پرسیده بود، فرمود: «فرقه» همان از حق گریختگان و اهل باطلند؛ هرچند که به شماره فراوان باشند، و «جماعت»، برحق جمع شوندگانند، ولو اندک. (76) بر این مبنا، عدالت اصلی تقییدناپذیر است و هنگام سنجش ارزش های دیگر، باید آن را «مقیاس» قرار داد و هیچ چیز دیگر را جایگزین آن

نکرد. از این رو امام علیه السلام در پیمودن مسیر عدل، از قلت همراهان هراس و تردیدی به خود راه نمی داد، و به دیگران نیز توصیه می فرمود: ایها الناس لاتستوحشوا فی طریق الهدی لقله اهله. (77)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه