شبی در پایتخت بهشت صفحه 111

صفحه 111

عاصم پاسخ داد : یا امیرالمومنین ! لباس خود نیز بر و خشن و ارزان قیمت است و غذای شما مختصر و فقیرانه ، شما رهبر و پیشوای ما

هستید ، و من خواستم که از شما متابعت نمایم .

حضرت (علیه السلام ) فرمود : وای بر تو ! من همانند تو نیستم . چون خدای تعالی بر کسی که امام و پیشوای بر حق مردمان است واجب کرده که مانند تهیدستان و ناتوانان زندگی کند تا زندگی به فقیران ، سخت و ناگوار نباشد . (178)

امام و زیردستان

می فرماید : شاید به کار بردن لفظ زیر دست ، خادم و غلام در مورد افرادی که توفیق خدمتگزاری ائمه اطهار (علیهما السلام ) اغز جمله امنام علی (علیه السلام ) را با جان و دل پذیرا شده بودند درست نباشند ؛ چرا که امام (علیه السلام ) همگی را از بردگی رهانیده بود و نه 9 تنها با آنها به نیکی و انصاف رفتار می نمود و بر سر یک سفره غذا تناول می کرد بلکه آنان را بر خود ترجیح می داد .

حکایت

آورده اند که روزی امیر مومنان علی (علیه السلام ) به همراه قنبر به بازار رفت و دو پیراهن خرید یکی را که ارزان قیمت تر بود خودش برداشت و دیگری را به قنبر داد .

قنبر با دیدن این رفتار حسنه ی امام (علیه السلام ) عرض کرد : آقا ! من خادم و غلام شما هستم و شما مولای من و خلیفه ی مسلمانان هستید . سزاوار است شما جامه ی نیکوتر را بپوشید .

امام در جواب فرمود : من از خدای خویش خجالت می کشم که خود را بر تو ترجیح دهم . (179)

می گویم : چنانکه پیشتر فرمودید : فضه نیکو زنی که توفیق الهی خدمتگزاری به اهل بیت عصمت و طهارت (علیهما السلام ) را یافته بود در بیت علی (علیه السلام ) همانقدر کار می کرد که دختر گرامی پیامبر (علیه السلام ) ببی فاطمه ی زهرا(علیهاالسلام ) به کار می نمود و این به خوبی موید مهرورزی مولا علی (علیه السلام ) و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه