- آغازه 1
- دیباچه ایوان نجف عجب صفایی دارد 2
- تحفه اول : درحریم کعبه شاه انس وجان آمدپدید 6
- درحریم کعبه شاه انس وجان آمدپدید 7
- حضرت در خردسالی 19
- حکایت 21
- حکایت 23
- حکایت 24
- حکایت 24
- امام ، عبادت ، زندگی 30
- تحفه دوم : امام ، عبادت ، زندگی 30
- حکایت 32
- حکایت 34
- حکایت 40
- حکایت 42
- حکایت 44
- حکایت 49
- حکایت 53
- حکایت 57
- حکایت 58
- حکایت 60
- امام ، عبادت پرستش 63
- تحفه سوم : امام ، عبادت پرس 63
- امام و نماز 68
- حکایت 68
- امام و روزه 74
- امام و حج 76
- حکایت 77
- حکایت 78
- امام و زکات ، انفاق ، خمس 79
- حکایت 80
- حکایت 82
- حکایت 82
- امام و جهاد 84
- حکایت 86
- حکایت 89
- تحفه چهارم : امام ، عبادت ، مردمداری 92
- امام ، عبادت ، مردمداری 92
- امام و میهمانان 93
- حکایت 94
- حکایت 94
- حکایت 95
- امام و همسایگان 95
- حکایت 97
- امام و خویشاوندان 97
- حکایت 98
- حکایت 98
- امام و نیازمندان 98
- امام و همسفران 100
- حکایت 100
- حکایت 101
- حکایت 103
- امام و خانواده شهدا 104
- حکایت 105
- امام و بیماران 106
- حکایت 107
- امام و دانشمندان 108
- مسلم و مسلمه 109
- حکایت 110
- امام و زیردستان 111
- حکایت 111
- حکایت (180) 112
- حکایت 114
- امام و ورزشکاران 115
- امام و سالخوردگان 115
- حکایت 117
- امام و گناهکاران 119
- حکایت 119
- حکایت 120
- تحفه پنجم : امام ، عبادت ، سیاست 121
- امام و خلافت و حکومت 121
- حکایت 123
- امام و اجرای عدالت 125
- حکایت 127
- حکایت 128
- حکایت 129
- امام و کارگزاران 130
- امام و ساده زیستی 132
- حکایت 132
- 1- خانه ی امام 133
- ساده زیستی و زهد 133
- 2- لباس امام 134
- 3- غذای امام 136
- 4- درآمد امام 137
- حکایت 138
- امام و شهروندان 139
- حکایت 139
- امام و دادگری 140
- حکایت 140
- حکایت 142
- امام و عمران دارالاسلام 143
- حکایت 143
- امام و جهاد 145
- تحفه ششم : امام ، عبادت ، جهاد 145
- حکایت 146
- امام و جهاد اکبر 147
- حکایت 149
- حکایت 149
- اخلاص امام در گستره ی جهاد 155
- امام و جهاد جوانمردانه 159
- حکایت 161
- حکایت 163
- خطبه ها 166
- کلمات قصار 182
- امام ، عبادت ، شهادت 184
- تحفه هشتم : امام ، عبادت ، شهادت 184
- حکایت 189
- حکایت 199
- ختام : اوصاف علی (علیه السلام ) به گفتگو ممکن نیست 204
- 1 تا 150 205
- پی نوشتها 205
- 151 تا 305 221
سپس می فرماید : در مواجهه با بحران ارتداد و از دین برگشتن برخی از تازه مسلمانها و نیز از میان برداشتن پیامبران دروغین که عده ای را گرد خویش جمع
کرده بودند امام نقش بسیار مهمی را ایفا فرمودند ، از یکسو با اشارت حضرت ، خلیفه ی اول در مدینه باقی ماند و فرماندهی سپاه اسلام در جنگ با مرتدین و مدعیان دروغین پیامبری به دیگری واگذار شد چرا که اگر خلیفه از مدینه بیرون می رفت احتمال بروز هرج و مرج و آشوبگری از سوی مسلمان نمایان ، و مرتدان و حتی هجوم آنان به دارالخلافه تقویت می شد .
از سوی دیگر امام علیه السلام یاران و شیعیان خود را به جهاد با دشمنان دین خدا برانگیخت و از میان اصحاب خویش افرادی چون عدی بن حاتم طایی و حذیفه بن یمان را مامور کرد که از ارتداد قبایل خویش ممانعت به عمل آورند . (216)
سپس می افزاید : از سخنان آن حضرت است که سزاوارتر از دیگران به خلافت منم . به خدا سوگند - بدانچه کردید - گردن می نهم تا اینکه مرزهای مسلمانان ایمن بود و کسی را جز من ستمی نرسید . من خود این ستم پذیرایم و اجرا چنین گذشت فضیلتش را چشم می دارم و به زر و زیوری که در آن برهم پیشی می گیرد ، دیده نمی گمارم (217)
امام و اجرای عدالت
می فرماید : در سال 35 هجری خلیفه ی سوم درگذشت و خلافت متوجه امام علی بن ابیطالب علیه السلام گردید در حالیکه اگر پذیرفتن آن را وظیفه ای الهی خویش نمی دید بدان التفاتی هم نمی فرمود .
به خدایی که دانه را کفید (218) و جان را آفرید ، اگر این بیعت کنندگان نبودند ، و یاران ، حجت بر من تمام نمی
نمودند ، و خدا علما را نفرموده بود تا ستمکار شکمباره را برنتابند (219) و به یاری گرسنگان ستمدیده بشتابند رشته ی این کار از دست می گذاشتم و پایانش را چون آغازش می انگاشتم و چون گذشته خود را به کناری می داشتم و می دیدید که دنیای شما را به چیزی نمی شمارم و حکومت را پشیزی ارزش نمی گذارم . (220)
می گویم : در اینجا نیز دیگر بار شاه بیت غزل زیبای سیره ی عبادی امام علیه السلام که همانا عبارت از تسلیم بودن محض در برابر خواست الهی است در اذهان تداعی می کند .
می فرماید : آری ، به خدای تعالی قسم چنین است که می گویی .