شبی در پایتخت بهشت صفحه 163

صفحه 163

می فرماید : به چند دلیل :

الف . شهادت طلبی و شجاعت امام (علیه السلام ) چنانکه خود فرمودند : به خدا سوگند که شوق و ذوق علی و انس فرزند ابی طالب نسبت به مرگ ،

از شوق و انس طفل به پستان مادر بیشتر است . (261)

حکایت

روز خیبر ، مصطفی (صلی الله علیه وآله ) (پس از مرعوب شدن چند تن از فرماندهان لشکر) گفت : لا عطین هذه لرایه غذا رجلا یفتح الله علی یدیه ، یحب الله و رسوله یحبه الله و رسوله فردا این رایت نصرت اسلام را به دست مردی می دهم که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول او را دوست دارند .

همه شب صحابه در این اندیشه بودند که فردا رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) علم اسلام و رایت نصرت لا اله الا الله را به دست چه کسی خواهد سپرد . دیگر روز مصطفی گفت : این علی بن ابی طالب (علیه السلام ) گفتند : یا رسول الله هر یشتکی عینیه چشمش به درد است . فرمود : او را بیاورید . بیاوردند . زبان مبارک خویش بیرون آورد و به چشم او زد . حضرت (علیه السلام ) شفا یافت و نوری نو در بینایی وی حاصل شد رایت نصرت به وی داد .

علی (علیه السلام ) گفت : یا رسول الله اقاتلهم حتی یکونوا مثلنا ایشان را به تیغ چنان کنم که یا همچون ما شوند یا همه را هلاک کنم . رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) فرمود : یا علی آهسته باش و با ایشان جنگ براندازه ی ناکسی و بی قدری ایشان کن ، نه بر قدرت و قوت و هیبت خویش (262) علی (علیه السلام ) رفت و علم بر در حصار خیبر زد . جهودی

بر بام حصار آمد و گفت : من انت تو کیستی ؟ گفت : من علی ام جهود گفت : عالی شد این کار به حق موسی و تورات پس علی به تایید الهی و قوت ربانی در حصار به دست گرفت و از بوم حصار برکنده و بینداخت چنانکه زلزره در حصار خیبر افتاد . بورافع گوید : . . با من هفت تن دیگر از مبارزان عرب بودند ، خواستیم که در از یک جانب به جانب دیگر گردانیم ، نتوانستیم . . . (263)

بب - رو در رو بودن با مسلمانان اغفال شده در جریان جنگهای جمل ، صفین و نهروان و ضرورت انذار و اتمام حجت بر ایشان ، چنانکه خطاب به خوارج فرمود : شما را از آن می ترسانم که کشته در کرانه ی این رود افتاده باشید و در پست و بلندیهای این مغاک افکنده ، نه برهانی روشن از پروردگار داشته باشید و نه حجتی آشکار ، آواره ی خانه و دیار ، و به دام قضا گرفتار . . .

ج . سستی مردم دارالخلافه در شتافتن به جهاد و رزم و قتال ؛ چنانکه حضرت (علیه السلام ) خطاب به آنانکه عزیمت خود به میدان جنگ را مشروط به عزیمت ایشان (علیه السلام ) نمودند ، فرمود : مرا نسزد که شهر و سپاه و بیت المال را بگذارم ، و خراج زمین ، و قضاوت و مسلمانان ، و نگریستن در حق طلبکاران را نادیده انگارم ، آنگاه با دسته ای بیرون شوم ، و به دنبال دسته ای به راه افتم ؛ و

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه