شبی در پایتخت بهشت صفحه 89

صفحه 89

می پرسم : جایگاه امر به معروف و نهی از منکر و شان و منزلت آمران به معروف و ناهیان از منکر در منظر امام علی (علیه السلام ) چگونه است ؟

می فرماید : بسیار متعالی است ؛ به واقع امام (علیه السلام ) خود را متعهد به حفظ سلامت و سعادتخواهی جامعه ی اسلامی از طریق عمل بدین دو فریضه ی مقدس و اشاعه ی فرهنگ نورانی مسئولیت پذیری می دانست ،

آنگونه که حجم انبوهی از روایات و حکایات بلند و پرنکته ای که ناظر بر اهتمام حضرت (علیه السلام ) در این زمینه است در سینه ی تاریخ مضبوط و محفوظ می باشد .

می گویم : اگر ممکن است مرا به استماع روایتی و حکایتی در این رابطه میهمان نمایید

می فرماید : امیر مومنان علی (علیه السلام ) در سخنی فرمود : گروهی از مردم با دست (عمل ) و زبان و قلب به مبارزه با منکرات برمی خیزند ، آنها تمامی خصلتهای نیک را به طور کامل در خود جمع کرده اند . گروهی دیگر تنها با زبان و قلب نهی از منکر می کنند (نه با دست ) اینها به دو خصلت نیک تمسک کره اند و یکی را از دست داده اند . گروهی دیگر تنها با قلبشان مبارزه می کنند اما مبارزه با دست و زبان را ترک کرده اند . این گروه بهترین خصلتها را از این سه ، ترک گفته و تنها یکی را گرفته اند ، و گروهی دیگر نه به زبان و نه با دست و نه با قلب ، نهی از منکر نمی کنند فذلک میت بین الاحیاء اینها در حقیقت مردگانی در میان زندگان هستند . (بدانید) تمام کارهای نیک و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر ، همچون قطره ای است در مقابل دریایی پهناور و (بدانید) امر به معروف و نهی از منکر نه مرگ کسی را نزدیک می کنند و نه از روزی کسی می کاهند ، و اما از همه ی اینها مهمتر

سخنی است که برای دفاع از عدالت در برابر حکمران ظالم و ستمگر گفته می شود . (143) و (144)

سپس می فرماید : حضرت در جایی دیگر فرمود : خداوند بر علما و دانشمندان ، عهد و مسئوولیتی گرفته که در برابر شکمخوارگی ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان سکوت نکنند . (145)

حکایت

علی (علیه السلام ) در زمان خود کار رسیدگی به شکایات را شخصا به عهده می گرفت و به کس دیگری واگذار نمی کرد . روزهای بسیار گرم که معمولا مردم ، نیمروز در خانه های خود استراحت می کردند ، او در بیرون دارالاماره در سایه ی دیوار می نشست که اگر احیانا کسی شکایتی داشته باشد بدون واسطه و مانع شکایت خود را تسلیم کند . گاهی در کوچه ها و خیابانها راه می افتاد تجسس می کرد و اوضاع عمومی را از نزدیک تحت نظر می گرفت .

یکی از روزهای بسیار گرم ، خسته و عرق کرده به مقر حکومت مراجعت کرد . زنی را جلو در ایستاده دید . همینکه چشم زن به علی (علیه السلام ) افتاد ، جلو آمد و گفت شکایتی دارم : شوهرم به من ظلم کرده ، مرا از خانه بیرون نموده ، بعلاوه مرا تهدید به کتک کرده و اگر به خانه روم مرا کتک خواهد زد . اکنون به داخواهی نزد تو آمده ام .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه