زیبایی های اخلاق صفحه 235

صفحه 235

پند گرفتن حتی از راهزن

فضیل بن عیاض پیش از آن که با شنیدن آیه ای از آیات قرآن توبه کند،راهزن بود.وی در بیابان مرو خیمه زده بود و پلاسی پوشیده و کلاه پشمین بر سر و تسبیح در گردن افکنده و یاران بسیار داشت،همه دزد و راهزن.هر مال و جنس دزدیده شده ای که نزد او می بردند میان دوستان راهزن تقسیم می کرد و بخشی هم خود برمی داشت.

روزی کاروانی بزرگ می آمد،در مسیر حرکتش آواز دزد شنید.ثروتمندی در میان کاروان پولی قابل توجه داشت،برگرفت و گفت.در جایی پنهان کنم تا اگر کاروان را بزنند این پول برایم بماند.به بیابان رفت،خیمه ای دید در آن پلاس پوشی نشسته،پول به او سپرد.فضیل گفت.در خیمه رو و در گوشه ای بگذار،خواجه پول در آنجا نهاد و بازگشت.چون به کاروان رسید،دزدان راه را بر کاروان بسته و همه ی اموال کاروان را به دزدی تصرف کرده بودند،آن مرد قصد خیمه ی پلاس پوش کرد.چون آنجا رسید،دزدان را دید که مال تقسیم می کردند.گفت.آه من مال خود را به دزدان سپرده بودم ! خواست باز گردد، فضیل او را بدید و آواز داد که بیا.چون نزد فضیل آمد،فضیل گفت.چه کار داری ؟ گفت.جهت امانت آمده ام.گفت.همانجا که نهاده ای بردار ! برفت و برداشت.

یاران فضیل را گفتند.ما در این کاروان هیچ زر نیافتیم و تو چندین زر باز می دهی ! فضیل گفت.او به من گمان نیکو برد و من نیز به خدای تعالی گمان نیکو می برم،من گمان او را به راستی تحقق دادم تا باشد که خدای تعالی گمان من نیز به راستی تحقق دهد (1).


1- 1) -تذکره الاولیا.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه