داستانهائی از زندگی علماء صفحه 25

صفحه 25

عید واقعی

همسر شهید آیه اللّه حاج شیخ علی آقا قدّوسی ( ره ) می گوید :

ایشان یک گروه از بچّه ها و نزدیکان را سراغ داشتند که هر سال یکماه مانده به عید می رفتند و اندازه لباس آنها را می گرفتند و نمره کفش آنها را می پرسیدند و برای آنها لباس و کفش تهیه می کردند .

حتّی یادم هست یکسال خانواده ای آمدند که خیلی بچّه داشتند . یکی یکی اندازه بچه ها را گرفت تا برایشان کفش و لباس تهیّه کند .

من به ایشان گفتم : شما که برای اینها لباس می خرید بچّه های ما : محمّدحسن و محمّدحسین نیز هم سن اینها هستند . پس چرا برای اینها چیزی نمی خرید ؟

ایشان پاسخ داد : اینها خودشان می

دانند عید ما روزی است که یک زندانی وجود نداشته باشد . عید روزی است که همه خوش باشند .

ایشان با خانواده هایی که شوهرهایشان زندانی بودند سر می زدند ، مایحتاج آنها را می خریدند و شبها به منزل آنها می بردند . حتّی به منزل نمی گفتند که کجا می روند .

یک روز برادرش آمد و سراغ او را از من گرفت . گفتم : رفت بیرون .

پرسید : این موقع شب کجا رفته ؟

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه