داستانهائی از زندگی علماء صفحه 53

صفحه 53

من از خواب بیدار شدم ، ساعت و دقیقه را یادداشت کردم . تطبیق کردم ، دیدم : دوشنبه 20/2 بعد از نیمه شب نوشته اش بانوشته ام دقیقاً مطابق بود . ( 41 )

عزّت نفس آخوند خراسانی

یه اللّه سیّد هبه الدّین شهرستانی نقل فرمودند : روزی در بیرونی منزل آخوند خراسانی در نجف در خدمت ایشان نشسته بودیم و این در ایّامی بود که نهضت مشروطیّت در ایران شروع شده بود و ما بین علما اختلاف افتاده بود آن روز سیّدی به منزل آخوند آمد و به ایشان عرض کرد : من مقلّد آیه اللّه سید کاظم یزدی هستم و می خواهم با فلان شخص فلان معامله را انجام دهم و مهر و امضاء و اجازه آیه اللّه یزدی را برای خریداربرده ام ولی چون خریدار مقلّد شما می باشد قبول نکرده است و می گوید :

باید اجازه آقای

آخوند را بیاوری .

مرحوم استاد آخوند خراسانی در همین جا سخن او را قطع کرده و فرمود : برو از قول من به او بگو آخوند گفت :

اگر تو واقعاً مقلّد من هستی باید مهر و امضای آقای سید کاظم یزدی را روی سرت بگذاری و فوراً اطاعت کنی . ( 42 )

پیشقَراول کاروان علم ، در میان مردم

علاّمه استاد محمّدتقی جعفری ( قدس سرّه شریف ) از جمله فرهیختگانی بود که لطف الهی او را به استاد محبوب همگان اعمّ از اهل دل و اصحاب عقل و مردم کوچه و بازار مبدّل ساخت . به توده های مردم علاقه بسیار داشت و فاصله ای میان خود و آنان احساس نمی نمود .

گاهی به مسجد محل می رفت در گوشه ای بین مردم می نشست . هنگامی که در دارلزّهد حضرت رضا علیه السلام در انتظار خاکسپاری جسم بی جانش بودیم یکی از خدّام حرم گفت : آقا هر وقت که برای زیارت می آمد در کنار ما می نشست و به دلجویی و احوالپرسی خادمان حرم رضوی می پرداخت .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه