داستانهائی از زندگی علماء صفحه 74

صفحه 74

جوّ زندان در دست منافقین بود و هر کس با آنها کنار نمی آمد با مارک ( ارتجاعی ) و غیر مبارز و هزاران افتراء دیگر با او به مبارزه برمی خاستند و او را بایکوت می کردند .

آنچه در زندان مهم بود ثبات و استقامت در عقیده بود که میثمی والاترین مظهر آن بود ، با این حال شیخ عبداللّه که می دید منافقین به هیچ وجه به ضوابط شرع پایبند نیستند مظلومیّت و حفظ عقیده را برگزید .

ایشان خود تعریف می کرد :

دو عاشورا را در زندان بودم . سال اوّل را با منافقین و در زندان سیاسی بودم . شب عاشورا از ترس سرم را به زیر پتو بردم و تا صبح در عزای آقا اباعبداللّه الحسین علیه السلام اشک ریختم .

سال بعد من را به زندان عادّی و به جمع لاتها منتقل نمودند .

شب عاشورا همان لاتها آنچنان نوحه خوانی کردند و سینه زدند که جگر مرا حال آوردند .

من لاتها را از منافقین بهتر می دانم . ( 65 )

کرامت مولا

سلاله السّادات آقا سیّد محمّدعلی نقل کرد :

سفری به عنوان زیارت به نجف اشرف رفتم و مبلغی پول که با خود برداشته بودم تمام شد و هیچ وسیله نداشتم . حتّی شخص آشنایی نبود که از او پولی بعنوان قرض بگیرم . مناعت طبع هم مانع

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه