داستانهائی از زندگی علماء صفحه 77

صفحه 77

من که جراءت نکردم حرفی بزنم . بیرون آمدم و به آن شخص که پیشنهاد و چاپ آن عبارات را داده بود گفتم :

باید این نوشته از بین برود .

این کتاب را به چاپخانه بردند و و همان شخصی که متصدّی چاپخانه بود تعجّب کرده بود چون او تا بحال چنین جریانی را نه دیده بود و نه شنیده بود .

به زبان عربی گفت : هذا سیّدی . ( 68 )

مهر نماز در جیب یهودی !

آقا شیخ هادی نجم آبادی ( ره ) در زمان خود از افراد عوامفریب که با تکفیر و توهین به مردم ، رعب و و حشت ایجاد می کردند سخت نفرت داشت و معتقد بود که آنها بزرگترین ضربات را به اسلام می زنند .

در همین زمینه می گویند :

چند تن از اوباش تهران می خواستند شرابخانه

مردی یهودی را به یغما ببرند . آنان به نام تکفیر ، مرد بیچاره را کشان کشان می بردند .

از قضا به آقا شیخ هادی برخوردند . شیخ جریان را پرسید . یکی از اوباش که دستاری سبز بسته بود گفت : آقا ! این مرد توهین به مقدّسات مذهبی می کند . می خواهیم مجازاتش کنیم .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه